امیرحسین
02-15-2011, 07:15 PM
چطور به فرزندانمان اعتماد کنیم؟
همه ما خواهان برخورداری از اعتمادبهنفس لازم برای انجام کارهایمان هستیم؛ اما به راستی چگونه میتوانیم به این مهم دست یابیم؟
در واقع بهترین زمان برای کسب اعتمادبهنفس دوران کودکی است. اگر بتوانیم در این دوران به خودمان اعتماد کنیم و احترام بگذاریم، قطعا در آینده نیز نتیجه بهتری خواهیم گرفت.یکی از مهمترین راههایی که میتوان در محیط خانواده به کودکان احساس تعلق و اعتماد داد، تشویق تدریجی آنان به مشارکت در تصمیمگیریهایی است که به محیط اطراف آنها شکل میبخشد.
اجازه دادن به کودکان در انتخاب نحوه چیدمان و تزیین اتاقشان میتواند عزتنفس آنها را تقویت کند و اعتماد به نفسشان را در مورد ابراز سلایقشان افزایش دهد و در ضمن مهارتهای آنها را در گفتوگوهای اجتماعی ارتقا بخشد. مطلب زیر به راهکارهای تقویت اعتماد به نفس در میان کودکان میپردازد.
اگر میخواهیم مطمئن شویم شرایط زندگی خانوادگی ما بهگونهای موجبات تضعیف رشد و تحول اعتمادبهنفس کودکانمان را فراهم نمیآورد، لازم است گاهی تلاش کنیم تا ارزیابی مشخص و مطمئنتری از چگونگی کارکرد خودمان به عنوان یک واحد داشته باشیم.
برای شروع میتوانید به لحاظ عاطفی زمانی به بیرون از دایره خانوادگی خود قدم بگذارید و مسائلی را با خود مطرح کنید؛ مثلا اینکه آیا هدف و مقاصد ما مشترک و شفاف هستند؟ اهداف خانوادههای مختلف میتوانند بسیار متنوع و گوناگون باشند.
برای مثال ممکن است برای بعضی، هدف صرفا فراهم کردن جای امن و غذای افراد خانواده باشد، تا جایی که آنها بتوانند روی پای خود بایستند، در حالی که خانوادههای دیگر کنترل و تربیت را به عنوان اهداف اصلی خانواده انتخاب کردهاند. تاجایی که به اعتمادبهنفس کودکان مربوط میشود، مهم این است که این هدفها شفاف و صریح باشند و بین اهداف اصلی خانواده توافقی حاصل شود. همچنین بسیار مهم است که هدفهایی را که با یکدیگر انتخاب میکنند واقعبینانه باشند.
- آیا نقشها و مسئولیتها واضح و منصفانه هستند؟
همانگونه که نقش کلی خانواده در جامعه در حال تغییر است، نقش افراد خانواده نیز در ارتباط با اعمال روزمره در حال دگرگونی است. مشاوره با پدر و مادرها اغلب نشان میدهد که آنچه در ذهن زنان و مردان در مورد نقش و مسئولیتهای آنها در ذهن خودشان وجود دارد با آنچه در ذهن دیگری است متفاوت است. هنگامی که این تفاوتها باعث بروز یأس و آزردگی شوند، معمولا کودکان اولین کسانی هستند که صدمه میبینند. گاهی نیز ناخودآگاه از کودکان به عنوان ابزار انتقامگیری استفاده میشود. بهعلاوه، مشاورههای خانوادگی اغلب نشان میدهند که کودکان و والدین در ذهن خود انتظارات متفاوتی از نقش و مسئولیتهای کودکان در زندگی خانوادگی دارند. مثلا این موضوع که «بچههای بزرگتر باید همیشه حامی و کمک بچههای کوچکتر باشند» با اینکه «از هیچ بچهای نباید انتظار داشت که وظایف پدر و مادرش را انجام دهد» در تضاد است.
- آیا برقراری ارتباط با یکدیگر مؤثر و کافی است؟
تقریبا برقراری ارتباط در خانواده همیشه، حداقل به این خاطر که برخورد نسلهای مختلف با یکدیگر در میان است با مشکل مواجه میشود. بنابر این بسیار مهم است که مطمئن شویم پیامهای رد و بدلشده بین اعضای خانواده به درستی دریافت شوند. در اینجا نیز نحوه برقراری ارتباط هر خانواده و همچنین تکتک افراد آن منحصربه فرد است. مثلا بعضی بیشتر از لغات برای انتقال پیام به یکدیگر استفاده میکنند، اما برخی دیگر بیشتر از علائم و نشانههای فیزیکی و سایر واکنشهای دیگر بهره میبرند.
در زمینه رشد اعتمادبهنفس در کودکان، پاسخ دادن به این پرسشها میتواند سودمند واقع شود:
- آیا زمان کافی به بحث و گفتوگوهای خودمانی و گپزدنهای دوستانه اختصاص میدهیم؟
- آیا علاوه بر پیامهای کلامی به پیامهای غیرکلامی افراد خانواده هم توجه میکنیم؟
این مسئله اهمیت زیادی دارد زیرا افراد خانواده هرچه بیشتر صمیمی شوند، بیشتر روی ارتباطات غیرکلامی تکیه میکنند و ما معمولا علائم و نشانههای غیرکلامی خاصی برای خود ابداع میکنیم که تنها یک عضو بزرگسال میتواند آنها را درک کند.
- آیا افراد خانواده یکدیگر را از برنامههای روزانه خود مطلع میکنند؟ مثلا چه کسی شام یا ناهار در خانه است و چه کسی بیرون از خانه غذا میخورد؟ چه کسی اتومبیل را با خود میبرد و...؟
- آیا به روشها و شیوههای فردی یکدیگر در برقراری ارتباط احترام میگذاریم؟
تصور اشتباه دیگری درباره خانواده موفق این است که بحث و جدل کار خوبی نیست؛ به خصوص برای فرزندان. اما باید بدانیم که بحث و جدلکردن هم جزو اجتنابناپذیر زندگی خانوادگی و همچنین جزو ضروری آن است. به علاوه بحثکردنها، فرصت مطمئنی برای کودکان فراهم میآورند تا آنها شیوههای دفاع از حقوق، عقاید و نیازهای خود را تجربه کنند.
همه ما خواهان برخورداری از اعتمادبهنفس لازم برای انجام کارهایمان هستیم؛ اما به راستی چگونه میتوانیم به این مهم دست یابیم؟
در واقع بهترین زمان برای کسب اعتمادبهنفس دوران کودکی است. اگر بتوانیم در این دوران به خودمان اعتماد کنیم و احترام بگذاریم، قطعا در آینده نیز نتیجه بهتری خواهیم گرفت.یکی از مهمترین راههایی که میتوان در محیط خانواده به کودکان احساس تعلق و اعتماد داد، تشویق تدریجی آنان به مشارکت در تصمیمگیریهایی است که به محیط اطراف آنها شکل میبخشد.
اجازه دادن به کودکان در انتخاب نحوه چیدمان و تزیین اتاقشان میتواند عزتنفس آنها را تقویت کند و اعتماد به نفسشان را در مورد ابراز سلایقشان افزایش دهد و در ضمن مهارتهای آنها را در گفتوگوهای اجتماعی ارتقا بخشد. مطلب زیر به راهکارهای تقویت اعتماد به نفس در میان کودکان میپردازد.
اگر میخواهیم مطمئن شویم شرایط زندگی خانوادگی ما بهگونهای موجبات تضعیف رشد و تحول اعتمادبهنفس کودکانمان را فراهم نمیآورد، لازم است گاهی تلاش کنیم تا ارزیابی مشخص و مطمئنتری از چگونگی کارکرد خودمان به عنوان یک واحد داشته باشیم.
برای شروع میتوانید به لحاظ عاطفی زمانی به بیرون از دایره خانوادگی خود قدم بگذارید و مسائلی را با خود مطرح کنید؛ مثلا اینکه آیا هدف و مقاصد ما مشترک و شفاف هستند؟ اهداف خانوادههای مختلف میتوانند بسیار متنوع و گوناگون باشند.
برای مثال ممکن است برای بعضی، هدف صرفا فراهم کردن جای امن و غذای افراد خانواده باشد، تا جایی که آنها بتوانند روی پای خود بایستند، در حالی که خانوادههای دیگر کنترل و تربیت را به عنوان اهداف اصلی خانواده انتخاب کردهاند. تاجایی که به اعتمادبهنفس کودکان مربوط میشود، مهم این است که این هدفها شفاف و صریح باشند و بین اهداف اصلی خانواده توافقی حاصل شود. همچنین بسیار مهم است که هدفهایی را که با یکدیگر انتخاب میکنند واقعبینانه باشند.
- آیا نقشها و مسئولیتها واضح و منصفانه هستند؟
همانگونه که نقش کلی خانواده در جامعه در حال تغییر است، نقش افراد خانواده نیز در ارتباط با اعمال روزمره در حال دگرگونی است. مشاوره با پدر و مادرها اغلب نشان میدهد که آنچه در ذهن زنان و مردان در مورد نقش و مسئولیتهای آنها در ذهن خودشان وجود دارد با آنچه در ذهن دیگری است متفاوت است. هنگامی که این تفاوتها باعث بروز یأس و آزردگی شوند، معمولا کودکان اولین کسانی هستند که صدمه میبینند. گاهی نیز ناخودآگاه از کودکان به عنوان ابزار انتقامگیری استفاده میشود. بهعلاوه، مشاورههای خانوادگی اغلب نشان میدهند که کودکان و والدین در ذهن خود انتظارات متفاوتی از نقش و مسئولیتهای کودکان در زندگی خانوادگی دارند. مثلا این موضوع که «بچههای بزرگتر باید همیشه حامی و کمک بچههای کوچکتر باشند» با اینکه «از هیچ بچهای نباید انتظار داشت که وظایف پدر و مادرش را انجام دهد» در تضاد است.
- آیا برقراری ارتباط با یکدیگر مؤثر و کافی است؟
تقریبا برقراری ارتباط در خانواده همیشه، حداقل به این خاطر که برخورد نسلهای مختلف با یکدیگر در میان است با مشکل مواجه میشود. بنابر این بسیار مهم است که مطمئن شویم پیامهای رد و بدلشده بین اعضای خانواده به درستی دریافت شوند. در اینجا نیز نحوه برقراری ارتباط هر خانواده و همچنین تکتک افراد آن منحصربه فرد است. مثلا بعضی بیشتر از لغات برای انتقال پیام به یکدیگر استفاده میکنند، اما برخی دیگر بیشتر از علائم و نشانههای فیزیکی و سایر واکنشهای دیگر بهره میبرند.
در زمینه رشد اعتمادبهنفس در کودکان، پاسخ دادن به این پرسشها میتواند سودمند واقع شود:
- آیا زمان کافی به بحث و گفتوگوهای خودمانی و گپزدنهای دوستانه اختصاص میدهیم؟
- آیا علاوه بر پیامهای کلامی به پیامهای غیرکلامی افراد خانواده هم توجه میکنیم؟
این مسئله اهمیت زیادی دارد زیرا افراد خانواده هرچه بیشتر صمیمی شوند، بیشتر روی ارتباطات غیرکلامی تکیه میکنند و ما معمولا علائم و نشانههای غیرکلامی خاصی برای خود ابداع میکنیم که تنها یک عضو بزرگسال میتواند آنها را درک کند.
- آیا افراد خانواده یکدیگر را از برنامههای روزانه خود مطلع میکنند؟ مثلا چه کسی شام یا ناهار در خانه است و چه کسی بیرون از خانه غذا میخورد؟ چه کسی اتومبیل را با خود میبرد و...؟
- آیا به روشها و شیوههای فردی یکدیگر در برقراری ارتباط احترام میگذاریم؟
تصور اشتباه دیگری درباره خانواده موفق این است که بحث و جدل کار خوبی نیست؛ به خصوص برای فرزندان. اما باید بدانیم که بحث و جدلکردن هم جزو اجتنابناپذیر زندگی خانوادگی و همچنین جزو ضروری آن است. به علاوه بحثکردنها، فرصت مطمئنی برای کودکان فراهم میآورند تا آنها شیوههای دفاع از حقوق، عقاید و نیازهای خود را تجربه کنند.