امیرحسین
12-05-2011, 05:01 PM
روز تاسوعا چگونه گذشت؟
5.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
http://k.minus.com/jx1sgNjr06FVb.jpg
خبر آنلاین - روز تاسوعا روزیست که شمر بن ذى الجوشن با نامه ابن زیاد در باب قتل امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد.
ابن سعد بر حسب آن نامه ، مهیاى قتل آنحضرت شد. لاجرم وقت عصر بود که لشکر خود را بانگ زد که : یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى .
جنود نامسعود او سوار شد ورو به سپاه سید الشهداء آوردند در حالیکه آن حضرت در پیش خیمه ، شمشیر خود را در بر گرفته بود و سر بزانو نهاده بود و بخواب رفته بود. جناب زینب چون هیاهوى لشکر را شنید، بنزد برادر دوید، عرض کرد: برادر مگر صداهاى لشکر را نمی شنوید که نزدیک شده اند. پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسولخدا را در خواب دیدم که بمن فرمود: تو بسوى من خواهى آمد.
حضرت زینب تا این خبر را شنید، طپانچه بر صورت زد و واویلا گفت . حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از براى تو نیست ، صبر کن و ساکت باش ، خدا ترا رحمت کند.
پس جناب عباس را فرستاد تا تحقیق کند چه مطلب شده چون معلوم کرد که بناى قتل است ، آنشب را حضرت از ایشان مهلت خواست که قدرى نماز و دعا و استغفار بجا آورد و بالجمله این روز، روز اندوه و حزن اهل بیت ع است .
شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .
5.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
http://k.minus.com/jx1sgNjr06FVb.jpg
خبر آنلاین - روز تاسوعا روزیست که شمر بن ذى الجوشن با نامه ابن زیاد در باب قتل امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد.
ابن سعد بر حسب آن نامه ، مهیاى قتل آنحضرت شد. لاجرم وقت عصر بود که لشکر خود را بانگ زد که : یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى .
جنود نامسعود او سوار شد ورو به سپاه سید الشهداء آوردند در حالیکه آن حضرت در پیش خیمه ، شمشیر خود را در بر گرفته بود و سر بزانو نهاده بود و بخواب رفته بود. جناب زینب چون هیاهوى لشکر را شنید، بنزد برادر دوید، عرض کرد: برادر مگر صداهاى لشکر را نمی شنوید که نزدیک شده اند. پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسولخدا را در خواب دیدم که بمن فرمود: تو بسوى من خواهى آمد.
حضرت زینب تا این خبر را شنید، طپانچه بر صورت زد و واویلا گفت . حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از براى تو نیست ، صبر کن و ساکت باش ، خدا ترا رحمت کند.
پس جناب عباس را فرستاد تا تحقیق کند چه مطلب شده چون معلوم کرد که بناى قتل است ، آنشب را حضرت از ایشان مهلت خواست که قدرى نماز و دعا و استغفار بجا آورد و بالجمله این روز، روز اندوه و حزن اهل بیت ع است .
شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .