PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سمت خدا / جوک و شادی



امیرحسین
11-23-2011, 11:31 AM
از برنامه سمت خدا/

جوک و شادی

سوال - برخی می گویند که جامعه ی ما افسرده است . تا صدا و سیما می خواهد یک برنامه برای شادی مردم درست کند ، آقایان می گویند که با شرع مخالف است . نظر شما چیست؟

پاسخ – جوک هایی که باعث دلشکستگی و مسخره کردن دیگران نشود، مجاز است . در حالات پیامبر(ص) داریم که یک نفر نزد ایشان آمده و باعث خنده ی پیامبر می شد . به تعبیر امروزی برای ایشان جوک تعریف می کرد . دو یا سه روز غیبت داشت . پیامبر سراغ ایشان را گرفته و گفتند : آن فردی که گاهی نزد ما آمده و باعث خنده ی ما می شد کجا است ؟ یک روز پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) نشسته بودند و خرما میل می کردند . پیامبر هر خرمایی را می خوردند هسته ی

آن را در ظرف امیرالمومنین می گذاشتند . پیامبر به آن حضرت فرمودند که شما چقدر خرما خورده اید . امیرالمومنین هم فرمودند : شما هم که همه را با هسته میل کرده اید . من دیروز با آقای قالیباف ملاقات داشتم . به ایشان گفتم که ما به ادبیات طنز نیاز داریم . بر روی برخی از این بیلبورد های تبلیغاتی ادبیات طنز بنویسید . مولوی می گوید : آن یکی خر داشت پالانش نبود ، یافت پالان ، گرگ خر را در ربود . وقتی ما پشت چراغ قرمز هستیم اگر یکی از این مطالب طنز را ببینیم یک مقدار از عصبانیت ما کاسته می شود.

ولی یاد ما باشد که اینها یک ظاهر و رونما است . اگر از یک نیازمند بپرسید که شما دوست دارید که ما مشکل مالی شما را برطرف کنیم یا یک ساعت باعث خنده ی شما شویم . مسلماً دوست دارد که نیاز او را برطرف کنیم . چون خنده تنها یک مُسکن است .البته گاهی خانم ها توقعات زیادی از همسر خود دارند . اگر همسر آنها تلاش خود را کرده و بیشتر از آن نتوانسته کاری بکند ، باید قانع باشند . اینکه فرد زحمت کش وسالم باشد بسیار با ارزش است .

در یک سایتی خواندم که یک خانم تقاضای طلاق کرده است . به این خاطر که شوهر توقعات بیجا از او دارد . اینکه مثلاً باید در فلان میهمانی بی حجاب برقصد . این خانم به همین خاطر درخواست طلاق کرده است . پدر این آقا می گوید که پسر من لیاقت چنین همسری را ندارد . آیا این رقصیدن به نظر شما شادی است ؟ در واقع همه ی ما شادی را می خواهیم اما نمی دانیم که کجا باید به دنبال آن باشیم .

امیرحسین
11-23-2011, 11:31 AM
آقای دکتر الهی قمشه ای یک زمانی مثال زیبایی زدند . ایشان گفتند : فرض کنید یک گروهی در یک قطار هستند و این قطار در حال رفتن است . ناگهان از کابین لکوموتیو ران گفته می شود که به ما خبر داده اند که در پانصد کیلومتر آینده قطار از ریل خارج می شود . ترمز ما هم بریده است . هرکاری دارید در این لحظات پایانی انجام دهید . به نظر شما در این قطار چه خبر خوشی وجود دارد ؟ مهم ترین خبر خوش این است که یک نفر بگوید ، در پانصد کیلومتر آینده آخر خط نیست . ترمز قطار درست شده و می توانیم کاری کنیم که قطار بایستد.

و اینکه این قطار دور زده و به نزد نازنینی به نام الرحمن الرحیم می رود . امروز ما باید درک خود را بالا ببریم . اینکه معنای شادی و غم چیست ؟ امروز جامعه ی ما از لحاظ نیازهای مادی و شادی سه بخش هستند. یک بخش کسانی هستند که مشکلات مادی دارند . پسر من یک هفته است که می گوید : یک نفر است نیازمند شش میلیون تومان وام است . کسی را پیدا کن که این پول را به او بدهد . حالا اگر من برای این فرد یک جوک تعریف کنم چه ارزشی دارد.

چون اینجا جای جوک نیست . بقول حافظ : تو را که هرچه مراد است در جهان داری ، چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری . بنابراین باید گِره زندگی این قشر را باز کنیم . در این صورت آنها را شاد کرده ایم. در روایت داریم که وقتی شما مشکل مالی کسی را برطرف کنید او را شاد کرده اید . گاهی مثلاً امضای شما باعث می شود که یک کار در یک اداره به یک جوان بدهند . پس شما نباید از آن دریغ کنید . آب یک محله ای قطع شده بود . به یک بزرگی که در آن محل زندگی می کرد گفتند که اگر شما یک امضاء می کردید این مشکل برطرف می شد . ایشان گفت : به من ربطی ندارد . چون اگر من الان یک تلفن بزنم و این مشکل را برطرف کنم .

امیرحسین
11-23-2011, 11:32 AM
شخصی که این مشکل را برطرف کرده است فردا یک درخواست دیگر از من دارد . یک بزرگی می گفت که ما در روز قیامت تنها مسئول دارایی های بالفعل خود نیستیم . مثلاً اگر یک نفر از من یک درخواست مالی داشت ، حتی اگر نتوانستم آن را برآورده کنم، می توانم از اعتبار خود استفاده کنم . ما بر روی اعتبارات خود هم مسئول هستیم . گاهی پدر و مادرها تنها با ملاقات فرزندان خود خوشحال می شوند و حتی توقع مادی هم ندارند .

یک روز پدر یکی از مسئولین نزد من آمد و گفت: من چند فرزند دارم که همگی آنها خوب و تحصیل کرده هستند . اما یکی از پسران من مدتی با من قهر بود . نمی توانستم این مسئله را تحمل کنم و بسیار ناراحت بودم . یک روز به او زنگ زده و گفتم که یک نفر کاری دارد که فقط مشکل به دست تو حل می شود . یک وقتی بدهید که تو را ملاقات کند.

گفت : اشکالی ندارد فلان روز بگویید که بیاید . دو سه روز به وقت ملاقات مانده از دفتر او تماس گرفتند که ایشان وقت ندارند . آن آقا هفته ی دیگر بیایند . گفتم اشکالی ندارد . هفته ی بعد من به دفتر او رفتم . مسئول دفتر من را شناخت . به اتاق پسر من رفت و گفت که پدر شما آمده اند.

امیرحسین
11-23-2011, 11:33 AM
من گفتم که نه، یک عده منتظر ملاقات هستند . من هم می نشینم و زمان مقرر شده به داخل اتاق می آیم . پسرم از اتاق بیرون آمد و گفت که شما گفتید : یک نفر با من کار دارد . گفتم : بله آن یک نفر من هستم . این گرهی هم که به کار من افتاده فقط به دست تو باز می شود . می خواهم بدانم که چرا تو و همسر تو با من قهر کرده اید . من از این مسئله خیلی ناراحت هستم.

هر دو نفر ما به گریه افتادیم . بنابراین همیشه اینطور نیست که کسی نیاز مالی داشته باشد . ما در روایات و دستورات اخلاقی خود داریم که پدر و مادر های خود را به خانه ی سالمندان نبرید . قرآن صراحتاً می گوید که اگر پدر و مادر شما پیر شدند مبادا یک اف به آنها بگویید. شاید شادی یک نفر این باشد که شما یک داماد برای دختر او پیدا کنید . یا یک عروس برای پسر او معرفی کنید.
-پایان-