PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : 24 ذی الحجّه روز مباهله



طاهره وحیدیان
11-19-2011, 09:43 PM
http://www.upsara.com/images/cwcwuelr41x6br4q3z3p.jpg

آیه مباهله و فرزندان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)
سؤال: آیا با توجه به آیه مباهله مى توان اثبات نمود که امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) دو فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هستند؟
جواب: خداوند متعال مى فرماید: (فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ)(1)[ بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت مى کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت مى نماییم، شما هم زنان خود را»] ؟!
این آیه به صراحت مى گوید : امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) دو فرزند پیامبر اقدس(صلى الله علیه وآله) هستند .
رازى در تفسیر خود(2) مى نویسد :
آیه مباهله دلالت مى کند بر اینکه حسن و حسین دو فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هستند; زیرا آن حضرت وعده داد ، فرزندانش را [براى مباهله] بخواند، و حسن و حسین را آورد، پس این دو فرزندان او هستند. و یکى از مواردى که این مطلب [نوه دخترى فرزند انسان محسوب مى شود] را تأکید مى کند سخن خداوند در سوره أنعام است: (وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیَْمانَ) تا آنجا که خداوند مى فرماید: (وَیَحْیَى وَعِیسَى)(3) ; زیرا معلوم است که نسبت عیسى به ابراهیم به وسیله مادر است; پس ثابت شد که گاهى نوه دخترى، فرزند نامیده مى شود; والله اعلم.
و شاهد بر این لغتِ قرآن مجید و اینکه نوه دخترى حقیقتاً فرزندِ پدرِ دختر است ، این سخنان است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده:

پی نوشتها:
1 ـ آل عمران : 61 .
2 ـ التفسیر الکبیر 2 : 488 [8/81] ; و نیز مراجعه شود: الجامع لأحکام القرآن ، قرطبى 4 : 104 ; و 7 : 31 [4/67 ; و 7/22 ـ 23] .
3 ـ أنعام : 84 و 85 .

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 09:47 PM
http://www.upsara.com/images/ujlgitylybwkw7t5fvt.gif

1 ـ «أخبرنی جبریل : أنّ ابنی هذا ـ یعنی الحسین ـ یُقتل» [جبرئیل به من خبر داد که این فرزندم ـ یعنى حسین ـ کشته مى شود] . و در روایتى دیگر آمده است : «إنّ اُمّتی ستقتل ابنی هذا»(4) [ اُمّت من این فرزندم را مى کشند] .
2 ـ درباره امام حسن(علیه السلام) فرمودند: «ابنی هذا سیّد»(5) [ا ین فرزندم آقا و سرور است] .

3 ـ به على(علیه السلام) فرمودند : «أنت أخی وأبو وُلدی»(6) [تو برادر و پدر فرزندانم هستى] .
4 ـ و سخن او(صلى الله علیه وآله) : «المهدیّ من ولدی وجهه کالکوکب الدرّیّ»(7) [مهدى از فرزندان من است و صورتش مانند ستاره درخشان است] .
5 ـ و سخن او(صلى الله علیه وآله) : «هذان ابنای من أحبّهما فقد أحبّنی»(8) [ این دو ـ یعنى حسن و حسین ـ دو فرزند من هستند ، هرکس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است] .
6 ـ و به على(علیه السلام) فرمود : «أیّ شیء سمّیتَ إبنی؟ قال : ما کنتُ لأسبقک بذلک . فقال : وما أنا السابق ربّی فهبط جبریل ، فقال : یا محمّد! إنّ ربّک یقرئک السلام ویقول لک : علیّ منک بمنزلة هارون من موسى لکن لا نبیّ بعدک ، فسمّ ابنک هذا باسم ولد هارون»(9) [فرزندم را چه نام نهادى؟ گفت : من در این کار بر شما سبقت نمى گیرم. سپس پیامبر فرمود: من هم از پروردگارم سبقت نمى گیرم; پس جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت سلام مى رساند و مى گوید : على نسبت به تو مانند هارون نسبت به موسى است ، امّا پیامبرى بعد از تو نیست پس این فرزندت را به اسم فرزند هارون نامگذارى کن] .
پی نوشت:

4 ـ [ترجمة الإمام الحسین(علیه السلام) از طبقات ابن سعد ، که چاپ نشده است : 44 ، ح 268] ; المستدرک على الصحیحین 3 : 177 [3/194 ، ح 4818] ; أعلام النبوّة، ماوردى : 83 [ص 137] ; الصواعق المحرقة : 115 [ص 192] .
5 ـ المستدرک على الصحیحین 3 : 175 [3/191 ، ح 4809] ; أعلام النبوّة ، ماوردى : 83 [ص 137] ; تفسیر ابن کثیر 2: 155 .
6 ـ ذخائر العقبى : 66 .
7 ـ ذخائر العقبى: 136 .
8 ـ المستدرک على الصحیحین 3 : 166 [3/181 ، ح 4776] ; تاریخ مدینة دمشق 4 : 204 [13/199 ، شماره 1383 ; و در مختصر تاریخ دمشق 7/12] ; کنز العمّال 6 : 221 [12/120] ، ح 34286 .
9 ـ ذخائر العقبى : 120 .

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 09:53 PM
7 ـ و سخن امام حسن(علیه السلام) به ابوبکر وقتى بر منبر جدّش بود : «إنزل عن مجلس أبی» [ از جایگاه پدرم پایین بیا] . ابوبکر گفت : «صدقت إنّه مجلس أبیک» [راست گفتى اینجا جایگاه پدرت است] .
و در روایتى آمده است : «إنزل عن منبر أبی»(10) [ از منبر پدرم پایین بیا] . و ابوبکر گفت: «منبر أبیک لا منبر أبی» [ این منبر پدرت است نه منبر پدر من] .
8 ـ و سخن امام حسین(علیه السلام) به عمر : «إنزل عن منبر أبی» [ از منبر پدرم پایین بیا] . پس عمر گفت: «منبر أبیک لا منبر أبی مَنْ أمرک بهذا؟!»(11) [ این منبر پدرت است نه منبر پدر من ، چه کسى به تو امر کرده که چنین بگویى؟!] .

واینها همه شاهدند بر اینکه حسنین(علیهما السلام)، فرزند رسول خدا(علیه السلام) محسوب مى شوند; و با وجود این شواهد از قرآن و روایات چه چیز به برخى جرأت داده که آل اللّه را از فرزندى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)خارج کنند؟!.(12)
پی نوشتها:

10 ـ الریاض النضرة 1 : 139 [1/175]; شرح نهج البلاغة 2 : 17 [6/42، خطبه 66]; الصواعق المحرقة : 108 [ص 177]; تاریخ الخفاء ، سیوطى : 54 [ص 75] ; کنز العمّال 3 : 132 [5/616، ح 14084 و 14085] .
11 ـ تاریخ مدینة دمشق 4 : 321 [14/175 ، شماره 1566 ; و در مختصر تاریخ دمشق 7/127] .
12 ـ شفیعى شاهرودى، گزیده اى جامع از الغدیر، ص 624.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 09:56 PM
http://www.upsara.com/images/cfpbd48vejwhxzfahev.jpg

آیه مباهله
در ابتدا لازم است به نكاتی اشاره شود:
1ـ معنای لغوی مباهله: در اصل از ماده «بهل» بر وزن «اهل» به معنای رها كردن است. به همین جهت هنگامی كه حیوان را، به حال خود واگذارند، و پستان آن را برای جلوگیری از نوشیدن نوزادش در كیسه قرار ندهند به آن حیوان «باهل» می‌گویند و «ابتهال» در دعا به معنای تضرع و واگذاری كار بر خدا است و گاه این واژه را به معنای «هلاكت و لعن و دوری از خدا» معنی كرده‌اند، آن نیز به خاطر رها كردن و واگذار نمودن بنده به جای خویش و خروج از سایه لطف خدا است[1].
2ـ حقیقت مباهله: مباهله به معنی نفرین كردن دو نفر به همدیگر است، به این ترتیب كه وقتی استدلالات منطقی در مسئله دینی سودی نداشت، در یك جا جمع می‌شوند، و به درگاه خدا تضرع و از او می‌خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.[2]
3ـ ترجمه آیه مباهله: «هر گاه بعد از علم و دانش كه درباره مسیح به تو رسیده، كسانی با تو به بحث و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می‌كنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را فرا می‌خوانیم شما هم، زنان خویش را، ما از نفوس خویش دعوت می‌كنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می‌كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم.»[3]
بعد از این مقدمه، به این مطلب اشاره می شود كه مباهله چه ارتباطی با امام علی ـ علیه السّلام ـ و فرزندان او دارد؟

پی نوشتها:
[1] - ر.ك: حسین، راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القران، (دفتر نشر الكتاب، دوم، 1404) ص 63 و رك: آیت الله مكارم شیرازی با همكاری جمعی از دانشمندان، پیام قرآن (قم، انتشارات نسل جوان، دوم، 1374) ج9، ص 242 و رك: محمود زمخشری، الكشاف، (بیروت دارالكتاب العربی، سوم، 1407) ج1، ص 368.
[2] - پیام قرآن (پیشین) ج9، ص 242.
[3] - آل عمران/61.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:01 PM
http://www.upsara.com/images/ui8k9zp04sgo44ttstq0.jpg

1ـ ابوالفرج اصفهانی، می‌گوید، كه گروهی از نصارای نجران كه در میانشان اسقف آنان و عاقب و ابوحبش و سید و قیس، و عبدالمرح و... بودند به مدینه آمدند، ابتداء به بیت المدارس یهود... و بعد همراه یهودیان به نزد پیامبر اكرم - صلی الله علیه وآله - آمدند، و سئوالاتی از حضرت نمودند، و بعد از شنیدن پاسخ دست از لجاجت برنداشتند، تا اینكه آیه مباهله نازل شد و بعد از خواندن آیه و پیشنهاد مباهله، اسقف نجرانیان گفت: این منصفانه است. پیامبر فرمودند: فردا با یكدیگر مباهله می‌كنیم. یهودیان از مباهله منصرف شدند، و مسیحیان هم بین خود گفتگوهای زیادی نمودند. عده‌ای گفتند: ما می‌دانیم حق با اوست مباهله نكنیم و الا هلاك می‌شویم.

«عاقب» و «سید» كه اسقف نجرانیان بودند، گفتند: اگر محمد با اصحابش برای مباهله آمدند، یقیناً پیامبر نیست ولی اگر با خانواده‌اش آمد، تحقیقاً پیامبر است. فردای آن روز بعد از اذان صبح حضرت برای مباهله آماده شد. حضرت علی- علیه السلام - را در سمت راست خود امام حسن- علیه السلام - را در سمت چپ خود، و امام حسین- علیه السلام - را در سمت راست علی و حضرت فاطمه- سلام الله علیها - را در عقب سر خود قرار داد، عاقب وقتی چنین دید به سید گفت:
با محمد مباهله نكن. چون اگر این كار را انجام بدهی نه ما نجات می‌یابیم و نه اعقاب ما.[4] زمخشری اضافه می‌كند كه حضرت خود و همراهان (علی و حسنین و فاطمه - علیهم السلام-) زیر كسایی قرار گرفتند. سپس فرمود: «یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت» خداوند اراده فرموده است تا پلیدی را از شما اهلبیت ببرد.[5]
پی نوشت:
[4] - ر.ك: ابوالفرج اصفهانی، الاغانی (بیروت، دارالكتب العلمیه، 1412 ق) ج12، ص 6-10 و ر.ك: عبیدالله حاكم حكانی، شواهد التنزیل بقواعد التفضیل (بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1392 هـ) ج1، حدیث 174.
[5] - الكشاف (پیشین) ج1، ص 369.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:04 PM
اما قسمت دوم شبهه: اولاً فرزندان حضرت علی - علیه السلام - به عنوان فرزند پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و خود حضرت علی - علیه السلام - بمنزله جان پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ خوانده شده است. در روایات عامه معنی شده كه یعنی اطاعت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ اطاعت از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ است جدایی از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ جدایی از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌باشد و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: تو از منی، و من از تو، و علی بمنزله سر من می‌باشد، نسبت به تنم.[6] آیا این عظمت كمی است؟ آنهم با لفظ جمع «ابنائنا» و «انفسنا» كه دلالت بر عظمت آنها دارد. و ثانیاً در مقابل یهودیت و مسیحیت از مردان، سه نفر انتخاب شد، كه نشان می‌دهد، بهترین انسانها و عزیزترین افراد در نزد پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ باید باشند. چون پای مكتب و آبروی اسلام در بین بود آیا این فضیلت نیست؟
زمخشری می‌گوید: آیه، دلالت بر بلند مرتبگی و قرب منزلت اصحاب كساء دارد... در پایان می‌گوید: «وفیه دلیل لاشیء اقوی منه علی فضل اصحاب الكساء علیهم اسلام» در ترتیب آیه و بیان آن دلیلی بر برتری اصحاب كسأ وجود دارد، كه چیزی قویتر و بالاتر از آن نداریم.[7] گذشته از این كسانی كه در مباهله شركت می‌كنند، باید به حقانیت راه خود یقین كامل داشته باشند و استجابت دعای خود را
یقینی بدانند و این مستجاب الدعوه بودن، مقام بلندی است كه جز مقربان درگاه خداوند بدان نمی‌رسند. و فخررازی از محمود حمصی از علمای شیعه چنین نقل می‌كند كه او با استفاده از این آیه اثبات می‌كرد كه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ بعد از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از همه انبیاء وحی، افضل است... چون آیه می‌گوید: حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به منزله نفس و شخص حضرت محمد - صلی الله علیه وآله - است به یقین عین او نیست ولی در تمام جهات (بجز مقام نبوت...) در جهات دیگر همانند او است. از سوی دیگر می‌دانیم پیامبر از همه انبیاء افضل بود پس حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نیز می‌باید افضل باشد، و سپس اضافه می‌كرد كه پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: هر كس می‌خواهد آدم را در مقام علمیش و نوح را در طاعتش، و ابراهیم را در دوستی و مقام خلیل اللهی‌اش، و موسی را در هیبتش و عیسی را در صفوتش ببیند، به حضرت علی نگاه كند.در حقیقت این حدیث می‌گوید: آنچه خوبان به طور جداگانه داشته‌اند او تنها و یكجا دارد.[8]
پی نوشت:

[6] - متقی هندی، كنز العمال (بیروت، مؤسسه الرساله، پنجم، 1405 هـ) ج11، ص 599 و 603 و 614.
[7] - الكشاف (پیشین) ج1، ص 370 مدارك زیادی برای حدیث فوق نقل شده است كه به بعضی از آنها اشاره می‌شود:
1ـ مسلم بن حجاج، نیشابوری، صاحب «صحیح» معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است (عصر، چاپ محمدعلی جیح) ج7، ص 120. 2ـ احمدبن حنبلی (چاپ مصر) ج1، ص 185. 3ـ طبری، تفسیر طبری و مصر، میمنیه) ج3، ص 192. 4ـ حاكم، مستدرك (ركن حیدرآباد) ج3، ص 150. 5ـ حافظ ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوه (چاپ حیدرآباد) ص 297. 6ـ واحدی نیشابوری اسباب النزول، (مصر، چاپ الهندیه) ص 74. 7ـ فخررازی، تفسیر كبیر، (مصر چاپ البهیه) ج8، ص 85. 8ـ ابن اثیر، جامع الاصول، (مصر، طبع سنه المحمدیه) ج9، ص 470، و ابن جوزی قاضی بیضاوی طنطاوی، برای اطلاع بیشتر شود به المراجعات ص 128-126 و الغدیر علامه امینی، ج7، ص 129-124 و كتاب فاطمه زهرا نامبرده (انتشارات استقلال) ص70 و پیام قرآن (پیشین) ج9، ص 244-248. حاكم نیشابوری، ‌معرفه علوم الحدیث (هند ركن) مطبعه مجلس دائره المعارف العنمانیه 1385) نوع17، ص 63.
[8] - پیام قرآن (پیشین) ج9، ص 251 با تلخیص كه كتاب مذكور نقل نموده است از تفسیر كبیر فخررازی، ج8، ص 81.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:06 PM
http://www.upsara.com/images/etj2eu37mxewfmu3yzli.jpg




نتیجه اینكه؛ آیه شریفه مباهله بنا به نقل فریقین در شأن امام علی،حضرت فاطمه و فرزندانش- علیهم السلام- نازل شده و بیانگر فضیلت بسیار بزرگی از سوی خداوند متعال برای آنها استl

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:09 PM
اثبات صحت حدیث مباهله
سؤال: از چه راه هایى مى توان صحت حدیث مباهله را اثبات نمود؟
جواب: حدیث مباهله را مى توان از طرق مختلف تصحیح کرد:
1 ـ وجود حدیث در صحاح(1):
ـ وجود حدیث در صحیح مسلم
ـ وجود حدیث در صحیح ترمذى
2 ـ تصریح به صحت حدیث:
ـ تصریح ترمذى به صحت حدیث
ـ تصریح حاکم نیشابورى به صحت حدیث با وجود شروط صحت بخارى و مسلم.
ـ تصریح ذهبى به صحت حدیث در «تلخیص المستدرک.»
ـ تصریح قاضى ایجى به صحت حدیث;
او مى گوید: « . . . مراد از ( أَنْفُسَنا) خود پیامبر نیست; زیرا انسان خودش را دعوت نمى کند، بلکه مراد به آن علىّ(علیه السلام)است، و اخبار صحیح و روایات ثابته نزد اهل نقل دلالت مى کند بر این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) علىّ(علیه السلام) را براى این مقام دعوت کرد. و به طور حتم نفس على همان نفس محمّد حقیقتاً نیست بلکه مراد مساوات در فضل و کمال است، تنها فضیلت نبوّت استثنا مى شود و این که ( أَنْفُسَنا) در بقیه کمالات حجّت است. پس علىّ(علیه السلام) با پیامبر(صلى الله علیه وآله) در هر فضیلتى به جز نبوّت مساوى است.
نتیجه این که: على(علیه السلام) افضل امت است.»(2)

پی نوشتها:


1 ـ صحیح مسلم، ج 12، ص 129.
2 ـ شرح مواقف، ج 8، ص 367.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:14 PM
3 ـ تصریح به تواتر حدیث:


حاکم نیشابورى در جایى دیگر مى گوید: «اخبار متواتر در تفاسیر از ابن عباس و دیگران روایت شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در روز مباهله دست على و حسن و حسین(علیهم السلام) را گرفته و فاطمه(علیها السلام) را پشت سر خود قرار داد. آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: این ها فرزندان ما و نفوس ما و زنان ما هستند، شما نیز نفوس خود و فرزندان و زنان خود را بیاورید آن گاه مباهله کرده و لعنت خدا را بر کافران قرار دهیم.»(3)
4 ـ تصریح به عدم خلاف:
جصاص مى گوید: «همانا راویان تاریخ و ناقلان آثار اتفاق کرده اند بر این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست حسن و حسین و علىّ و فاطمه ـ رضى الله عنهم ـ را گرفت، و نصارا که با او به محاجّه برخاسته بودند را به مباهله دعوت کرد.»(4)
5 ـ تصریح به وثاقت راویان:
ابن طلحه شافعى مى گوید: «افراد «ثقة» و ناقلین «ثبت»، روایات نزول آیه مباهله را در حقّ علىّ و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) نقل کرده اند.»(5)
6 ـ ارسال مسلّم دانستن حدیث:
ابن اثیر در «الکامل» این حدیث را ارسال مسلّم کرده; یعنى آن را از مسلّمات حدیثى دانسته است.(6)
پی نوشتها:
3 ـ معرفة علوم الحدیث، ج 1، ص 60.

4 ـ احکام القرآن، ج 2، ص 16.
5 ـ مطالب السؤول، ص 7.
6 ـ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 293.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:21 PM
جریان مباهله یکی از مهمترین وقایع سالهای آخر حیات پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله) است و روز 24 ذی الحجه سال دهم هجرت، سالروز این واقعه عظیم است 1.
مسیحیان نجران پس از دعوت رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله) از پذیرش اسلام سرباز زدند و در مناظره ای که در مورد حضرت عیسی (علیه السّلام) صورت گرفت، پاسخ 2 قانع کننده پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) را نپذیرفتند. در اینجا بود که خداوند به رسولش دستور داد آنها را برای مباهله دعوت کند .
( فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالو ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه علی الکاذبین ) 3 هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره عیسی) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: « بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
معنی واژه ها :
1- حاجّ : به معنی قصد است . حجّه : چیزی که انسان را به راه و مقصد صحیح دلالت می کند 4 برخی حجه را به معناي دلیل و برهان دانسته اند 5 . 2 – نساء : جمع نسوه به معنی زن است (در زبان عربی نسوه به معنی جنس مونث است ). 3 – انفس : جمع نفس به معنی جان و روح انسان است 6 . 4 – نبتهل : از ماده « بهل » به معنی رها کردن است ( بهلته یعنی او را به خودش وا گذاشتم)7 .
----------------------------------------------------------------------------------------

1 - اسرار المباهله ،محمدرضا انصاری ، ص 147 و بحار الانوار ، ج 21 ، ص 345 .
2 - آل عمران / 59 . ( ان مثل عیسی عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون ).
3 - آل عمران / 61 .
4 - مفردات فی غریب القرآن ، راغب اصفهانی ، کتاب الحاء و ما یتصل بها ، ص 107 .
5 - لسان العرب ، ابن منظور ، ج 2 ، ص 226 .
6 - العین ، فراهیدی ، ج7 ، ص 270 .
7 - مفردات فی غریب القران ، راغب اصفهانی ، ماده « بهل » .

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:26 PM
جایگاه مباهله : پیامبران الهی تمام تلاش خود را براي روشنگری مردم صرف مي كردند و عذاب دنیوی زمانی تجویز می شد که همه راه هاي تبليغي به بن بست می رسید و پیامبر چاره ای جز لعن و نفرین نمی‌یافت تا حق بر ناآگاهان روشن شود و نیز درس عبرتی برای آیندگان باشد .
جریان مباهله : وقتی رسول اکرم به دستور خداوند ، مسیحیان را به مباهله دعوت فرمود، بزرگان مسیحی از ایشان یک روز مهلت خواستند تا در این باره به شور بنشینند . فردای ان روز رسول اکرم (صلّی اللّه علیه وآله) امیر المومنین علی (علیه السّلام) و حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) و امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را به میعادگاه مباهله بردند و فرمودند « هنگامی که من دعا کردم شما امین بگویید » اما مسیحیان ترسیدند و از مباهله منصرف شدند .
مباهله در کتب شیعه : علمای امامیه از گذشته تا زمان معاصرجریان مباهله را مورد توجه خاص خود قرار داده اند واین مهم از تالیفات آنها آشکار است در کتاب اسرار المباهله آقای محمد رضا انصاری 113 کتاب شیعه که به آیه مباهله پرداخته اند معرفی می شود.


مباهله در کتب اهل سنت :
1 – در صحیح مسلم روایتی از سعد بن ابی وقاص نقل شده که به معاویه گفت : « لما نزلت هذه الایه : فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم ، دعا رسول الله (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) علیا و فاطمه و حسنا و حسینا فقال « اللهم هؤلاء اهلی » .
2 – سیوطی در درالمنثور می نویسد : « عن ابن عباس ... و قد کان رسول الله (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) خرج و معه علی والحسن والحسین وفاطمه ، فقال رسول الله (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) : ان انا دعوت فامنوا انتم، فابوا ان یلاعنوه و صالحوه علی الجزیه » .
-----------------------------------------------------------------------

8 - اسرار المباهله ، ص 143 و بحار الانوار ،ج 21 ،ص 340 ،341 .
9 - تفسیر الکبیر ، فخر رازی ، سوره آل عمران / 61 ، المساله الثانیه ، ج 8 ، ص 80 و تفسیر الکشف والبیان، ثعلبی ، سوره آل عمران ، ج 3 ص 85
10- المراجعات ، شرف الدین - نهج الحق و کشف الصدق ، علامه حلی - الامامه و اهل البیت ، محمد بیومی مهران - کشف الیقین ، علامه حلی - آیه المباهله ، سید علی میلانی – وکتب تفسیر شیعه ذیل آیه 61 سوره ال عمران و
11- صحیح مسلم ، مسلم بن حجاج نیشابوری ،ج 4 ، ص 1871.
12 - در المنثور ، سوره آل عمران / 61 ، ج 2 ، ص 69 – تفسیر بیضاوی ( انوار التنزیل ) ، سوره آل عمران / 61 ، ج 1 ، ص 261 - الکشاف ، زمخشری ، سوره آل عمران /61 ، ج 1 ، ص 362 - الفصول المهمه ، ابن صباغ مالکی ، من هم اهل البیت فی المباهله ، ج 1 ف ص 127 –

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:36 PM
تصحیح سند : 1 – نقل این روایت در صحیح مسلم از نظر اهل تسنن دلیل بر صحت حدیث است «اتفق العلماء رحمهم الله علی ان اصح الکتب بعد القرآن العزیز الصحیحان البخاری و مسلم و تلقتهما الامه بالقبول » 13. 2 – ترمذی در صحیحش بعد از نقل روایت مسلم [با اختلاف اندکی در الفاظ ] می نویسد: « هذا حدیث حسن غریب صحیح » 14. 3 – حاکم نیشابوری نیز در کتاب المستدرک علی الصحیحین بعد از نقل حدیث می نویسد: « هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه » و در پاورقی همان کتاب، نظر ذهبی این گونه نقل شده است : « قال فی التلخیص : علی شرط البخاری و مسلم » 15 4 – جصاص در احکام القران مینویسد : « رواه السیر و نقله الاثر لم یختلفوا فیه ان النبی (ص وسلم) اخذ بید الحسن والحسین و علی و فاطمه رضی الله عنهم ثم دعا النصاری الذین حاجوه الی المباهله ... » .16
وجه مشترک روایات شان نزول :
1- بر اساس منابع ولیعه17 او لابعثن الیهم رجلا کنفسی » یعنی علیا . » 18 و همچنین ابن حجر مکی درباره مراد آیه مباهله میگوید: « هؤلاء هم اهل الکساء فهم المراد فی آیه المباهله »19 .
وجه استدلال :
1 – طهارت نفس و لیاقت اهل بیت (علیهم السلام) : پیغمبر خدا نفوسی پاکتر از اهل بیتش سراغ نداشت که لیاقت و صلاحیت این امر مهم را داشته باشند وگرنه با خود می آورد . حسنین در خردسالی از بزرگان صحابه و فاطمه از با فضیلت ترین زنان نیز افضل و احق بودند .
2 – بالاترین مرتبه ایمان اهل بیت به حقانیت پیامبر : اهل بیت اگر کمترین شکی به حقانیت پیامبر می‌داشتند قطعا در مباهله حاضر نمی شدند.
----------------------------------------------------------------------------

13 - صحیح مسلم بشرح النووی ، نووی ، مقدمه الشارح ، الموازنه بین البخاری و مسلم ، ج 1 ، ص14.
14- الجامع الصحیح سنن الترمذی ، کتاب التفسیر ، من سوره آل عمران ، ح 2999 ، ص 798 .
15- المستدرک علی الصحیحین ، حاکم نیشابوری ، کتاب معرفه الصحابه ، و من مناقب اهل رسول الله ، ح 4719 ، ج 3 ، ص 163 .
16 - احکام القران ، جصاص ، سوره آل عمران / 61 ، ج 2 ، ص 295 .
17 - اگر بنو ولیعه(ظاهرا بنو ولیعه قبیله ای بودند که در طائف زندگی می کردند. این قبیله با مسلمانان در جنگ بوند و هنگام جنگ با مسلمانان به قلعه های محکم خود پناه می بردند) دست از کار خود برندارند مردی را که چون نفس خودم است –یعنی علی بن ابی طالب- به سوی آنان خواهم فرستاد. Hawzah.net]روز مباهله پیامبر گرامی اسلام[.
18 - ینابیع الموده ،قندوزی حنفی ، المقدمه ، ح 22 ، ج 1 ، ص 43 .
19- الصواعق المحرقه ، ابن حجر مکی ، باب 11 ، فصل 1 ، آیه 1 ، ص 145

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:47 PM
3 – بالاترین درجه اعتماد رسول الله (صلّی اللّه علیه وآله) به اهل بیت : در مباهله، دروغگو مورد لعن خدا قرار می‌گیرد. رسول خدا به صحت عقیده و باطن این بزرگواران یقین داشتند که آنها را برای مباهله برگزیدند
4 – روز مباهله ، روز معرفی افراد مورد اطمینان پیامبر است .
5 – اهل بیت شرکاء رسول خدا در مباهله: علامه طباطبائی در این زمینه سخن مفصلی دارد که خلاصه آن چنین است : چون عبارت « کاذبین » به صورت جمع است ، معلوم است که دو طرف دعوا جمع و گروهی بوده اند. و گر نه آیه به صورتی می آمد که هم بر مفرد و هم بر جمع دلالت کند . به این صورت « فنجعل علی من کان کاذبا » 20 پس این نتیجه حاصل می شود که تمام حاضران در مباهله شریک دعوا بوده اند. شاهد صدق این ادعا، تکمله برخی احادیث شان نزول آیه است که پیامبر می‌فرمایند هنگامی که دعا کردم امین بگویید . یعنی با امین گفتن اینان ،دعا کامل می شود و این شراکت در مباهله است.
معتبر شیعه واهل سنت، رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله) در مقام اجرای فرمان الهی ، علی وفاطمه و حسنین ( صلوات الله علیهم اجمعین) را برای مباهله آوردند .
2- بر اساس عمل پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) در آیه 61 سوره آل عمران ، مصداق « ابناء » فقط حسنین و مصداق «نساء » فقط فاطمه و مصداق «انفس» به جز پيامبر فقط علی ( صلوات الله علیهم اجمعین) هستند .
3 – تصریح علمای اهل ست: برخی علماء اهل سنت نیز بر مبنای عمل پیامبر به مطلب فوق تصریح کرده اند . به عنوان مثال ؛ واحدی نیشابوری می نويسد : «
قال الشعبی : ابناءنا : الحسن و الحسین ، نساءنا :فاطمه و انفسنا علی بن ابی طالب رضی الله عنهم » 21. و همچنین قندوزی حنفی می نویسد : « فابرز 22 رسول الله (صلّی اللّه علیه وآله) علیا والحسن والحسین و فاطمه صلوات الله علیهم و عنی من قوله (انفسنا ) نفس علی و مما یدل علی ذلک قوله (صلّی اللّه علیه واله) « لتنتهین بنو
6 –امیرالمومنین نفس رسول خداست پس شئون رسول خدا(صلّی اللّه علیه وآله) براي ايشان ثابت است مگر آن شأني كه با دليل استثنا شود در نتيجه به دو دلیل افضلیت و اولویت نسبت به مومنین بعد ازپيامبر(صلّی اللّه علیه وآله) جانشين بلافصل ايشان خواهد بود؛
---------------------------------------------------------------------------------

20 - تفسیر المیزان علامه طباطبائی ، سوره آل عمران ، /61 .
21 - اسباب النزول ، واحدی نیشابوری ، سوره آل عمران / 61 ، ص 68 .
22 - فابرز: یعنی ظاهر کرد. کنایه از این که رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله) معانی ابناء، نساء و انفس را که بر مردم پوشیده بود برایشان ظاهر و آشکار کرد.

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 10:54 PM
http://www.upsara.com/images/77noiqujv6o5d3cxe58.jpg

الف – افضلیت : خداوند در آیه مباهله علی (علیه السّلام) را نفس و جان پیامبرش قرار می دهد .عقل انسان می گوید نفس انسان و کسی که به منزله خود اوست، دارای همان فضائل است؛مگر فضیلتی که با دلیل خارج شود. در نتیجه همان گونه که در افضلیت پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه واله) بر تمام افراد دیگر تردیدی نیست به تبع آن در افضلیت علی (علیه السّلام) که نفس ایشان است بر دیگران تردیدی نیست . از انجا که به نظر فریقین بعد از پیامبر (صلّی اللّه علیه واله) باید بافضیلت ترین فرد جانشین باشد ، امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین ثابت می شود . 23
ب – صاحب اختیاری : خداوند در قرآن کریم می فرماید ( النبی اولی بالمومنین من انفسهم ) 24 . و علی (علیه السّلام) نفس و جان پیامبر (صلّی اللّه علیه واله) است . همچنان که به شهادت قرآن کریم رسول خدا صاحب اختیار مومنین است ؛ علی (علی السّلام) نیز که به شهادت قرآن نفس رسول (صلّی اللّه علیه واله) است ، صاحب اختیار مومنین و امیر بر آنهاست25 . بعد از رسول خدا (صلّی اللبه علیه واله) طبعا صاحب اختیار مومنین، خلیفه رسول بر مومنین خواهد بود .


پاسخ به سوالات :
1- محمد رشید رضا در تفسیر المنار در مورد روایات شان نزول آیه مباهله می نویسد :
«مصادر هذه الروایات الشیعه و مقصدهم منها معروف و قد اجتهدوا فی ترویجها ما استطاعوا حتی راجت علی کثیر من اهل السنه ...» 26.
پاسخ : با توجه به اسناد ذکر شده از معتبر ترین کتب اهل سنت و تصحیحات وارده روشن می شود که محمد رشید رضا جز از سر تعصب این مطالب را ننوشته است .
2 – ابناء و نساء و انفس جمع اند. با وجود دلالت ابناء بر دو نفر، چگونه نساء بر یک نفر و انفس بر یک نفر دلالت کرده است؟
پاسخ اول : این مطلب بر اساس عمل پیامبر است . واگر بر این تفسیر اشکالی باشد این اشکال متوجه پیامبر خواهد بود .
---------------------------------------------------------------------------------

23 - بعضی مثل ابن ابی الحدید به افضلیت ابوبکر عقیده ندارند اما خلافت و جانشینی او را پذیرفته اند. البته این نظریه در حال حاظر در بین اهل سنت جایگاهی ندارد و به اتفاق همه مسلمانان بعد از رسول خدا باید بافضیلت ترین فرد جانشین باشد. شیعه مصداق آن را امیرالمومنین علی(ع) و منسوب از جانب خداوند می داند. اهل تسنن مصداق آن را ابوبکر می دانند.
24 - احزاب / 6 .
25 - اثبات شئون پیامبر(ص) غیر از نبوت، برای علی(ع) با برخی ا حادیث همانند حدیث منزلت نیز قابل اثبات است.
26 - تفسیر القران الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ، محمد رشید رضا ، سوره آل عمران / 61 ، ج 3 ، ص 322

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 11:16 PM
پاسخ دوم : موارد مشابه این گونه شمول در قرآن آمده است . (الذین قال لهم الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم ) 27 . جمعی از مفسران میگویند : منظور از « الناس » نعیم بن مسعود است . 28
پاسخ سوم : بسیار می شود که در بیان حکم یا تنظیم عهدنامه ، حکم به صورت کلی و جمع می آید وحال آن که ممکن است مصداق یک فرد باشد . مثلا : در برخی توافق نامه ها این عبارت ذکر می شود که: مسئول اجرای این توافقنامه، امضا کنندگان و فرزندان آنها هستند در حالی که ممکن است برخی امضا کنندگان آن توافقنامه فقط یک فرزند داشته باشند.

پاسخ چهارم : این عبارات به این دلیل به صورت جمع آمده است که پیامبر ملزم گردند هر کسی از صحابه را كه دارای استحقاق شرکت درمباهله هستند با خود همراه کنند لذا هیچ مانعی برای آوردن افراد لایق مباهله از اهالی مدینه وجود نداشت. بنابراين همراه بردن آن 4 نفر نشان دهنده آن است كه صرفا آنها استحقاق شراكت با پيامبر در امر مباهله را دارا بودند.
پاسخ پنجم :چون الفاظ به صورت جمع آمده و پیامبر یک نفر رابه عنوان نفس خود همراه کردند، دلالت بیشتری بر افضلیت او می کند واگر الفاظ مطابق با عدد افراد حاضر در مباهله نازل می شد، چنین دلالتی نداشت.
3 – آیا می توان گفت مراد از انفس، شخص پیامبر (صلّی اللّه علیه واله) است ؟
پاسخ اول : در آن صورت، آمدن انفس در آیه لغو بود . زیرا اگر آیه به صورت (ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا ونساءکم ثم نبتهل ... ) می آمد، کفایت می کرد.
پاسخ دوم : در آن صورت آوردن علی (علیه السّلام) بی دلیل بود چون بین علی (علیه السّلام) و رسول خدا رابطه پدر و فرزندی وجود نداشت که گفته شود آوردن ایشان به این دلیل بوده که مصداق ابناء بوده است.
پاسخ سوم : مامون همین سوال را از امام رضا (علیه السّلام) پرسید ایشان فرمودند : «همانطور که فرمانده غیر از فرمانبردار است ، دعوت کننده غیر از دعوت شونده است ». واینجا مقام اندیشیدن و فکر کردن نیست که بعضی بگویند این جریان مانند « دعوت نفسی » و « شا ورت نفسی » است بلکه مقام خطاب و ندا است .
4 – در تقابل اسلام و مسیحیت چرا فقط چند نفر آورده شدند ؟
پاسخ : چون حضور اینها به منزله حضور کل امت بوده و آمین گفتن اینها از آمین کل امت کفایت می کند .
5 – چرا برای ابناء دو نفر ولی برای نساء و انفس یک نفر آورده شده است ؟
--------------------------------------------------------------------

27- آل عمران / 173 .
28 - الجامع لاحکام القران ،قرطبی ، سوره آل عمران / 173 ، ج 4 ، ص 279 .

طاهره وحیدیان
11-19-2011, 11:23 PM
http://www.upsara.com/images/77noiqujv6o5d3cxe58.jpg


پاسخ : چون در امت اسلامی نظیر و مانندی برای علی (علیه السّلام) وفاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) نبود لذا به تنهایی آورده شدند. و اگر در امت نظیری برای ایشان می بود یقینا پیامبر خدا او را نیز می آورد مثل حسنین (علیهماالسلام) که چون هم ردیف بودند ، انتخاب یکی از آن دو بدون دیگری ترجیح بلا مرجح بود به این دلیل با هم آورده شدند.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:13 AM
http://www.upsara.com/images/hom8d4s77hxu2zs819wx.jpg

ا
اهل سنت و شأن نزول آیه مباهله
سؤال: علماى اهل سنت چه احادیثى در مورد شأن نزول آیه مباهله نقل کرده اند؟
جواب: علماى اهل سنت شأن نزول آیه مباهله(1) رابه طریق مختلف در کتب روایى و تفسیرى خود نقل کرده اند که در اینجا به برخى از سندهاى صحیح آن اشاره مى کنیم:
1 ـ ابن عساکر به سندش از ابى طفیل نقل کرده که امیر المؤمنین(علیه السلام) با اصحاب شورا مناظره کرده و جمله اى از فضایل و مناقبش را برای آنان بر شمرد; از آن جمله فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما کسى نزدیک تر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در خویشاوندى هست؟ وکسى که رسول خدا او را نفس خود خوانده و فرزندان او را فرزندان خود و زنان او را زنان خود، خوانده باشد غیر از من وجود دارد؟» گفتند: بار خدایا، هرگز.(2)
2 ـ احمد بن حنبل نقل کرده . . . هنگامى که این آیه نازل شد ( نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ) رسول خدا(صلى الله علیه وآله) علىّ و فاطمه و حسن و حسین ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ را دعوت کرد، آنگاه عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل من هستند.(3)
3 ـ مسلم نقل کرده که معاویة بن ابى سفیان، سعد بن ابى وقاص را خواست و گفت: چه چیز تو را مانع شده که ابو تراب را سبّ نکنى؟ گفت: سه فضیلت را رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره علىّ(علیه السلام) بیان داشته که با وجود آن ها هرگز على(علیه السلام) را سبّ نخواهم کرد، واگر یکى از آن ها براى من بود از شترهاى گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود... یکى آنکه هنگامى این آیه نازل شد: ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ) رسول خدا(صلى الله علیه وآله) علىّ و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را خواست و عرض کرد: «بار خدایا! اینان اهل من هستند.»(4)
4 ـ ترمذى نیز با همین سند و متن، این حدیث را نقل کرده، آن گاه تصریح به صحت آن نموده است.(5)
پی نوشتها:

1 ـ سوره آل عمران، آیه 61: فمن حآجَّکَ مِن بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَتَ اللّهِ عَلىَ الْکاذِبینَ «هر گاه بعد از علم و دانشى که(درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم

زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
2 ـ ترجمه امام على(علیه السلام) از تاریخ دمشق، ج 3، ص 90، ح 1131.
3 ـ مسند احمد، ج 1، ص 185.
4 ـ صحیح مسلم، ج 7، ص 120.
5 ـ صحیح ترمذى، ج 5، ص 596، کتاب المناقب، مناقب علىّ(علیه السلام).
6 ـ مستدرک حاکم، ج 3، ص 150.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:24 AM
http://www.upsara.com/images/t7yz1kfr7xpz1fgl3abp.jpg


5 ـ حاکم نیشابورى از سعد بن ابى وقاص نقل کرده: هنگامى که این آیه: (ندْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ...)نازل شد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) علىّ و فاطمه و حسن و حسین ـ رضى الله عنهم ـ را خواست، آن گاه عرض کرد: «بار خدایا! اینان اهل من هستند.»(6)
6 ـ طبرى از سدىّ در تفسیر آیه مباهله نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن هنگام دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علىّ(علیه السلام) گفت: دنبال ما بیا. او هم با آن ها به راه افتاد. در آن روز نصارا بیرون نیامدند و گفتند: ما مى ترسیم که این شخص پیامبر باشد و نفرین پیامبر مانند نفرین دیگران نیست.(7).
7 ـ مأمون عباسى روزى به امام رضا(علیه السلام) عرض کرد: مرا به نزدیک ترین فضیلت امیر المؤمنین(علیه السلام)خبر بده که قرآن بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: «فضیلت مباهله، خداوند ـ جل جلاله ـ فرمود: ( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْکاذِبِینَ)، آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حسن و حسین که دو فرزند او به حساب مى آمدند دعوت کرد، ونیز فاطمه را که در موضع نساء او به حساب مى آمد خواست و نیز امیر المؤمنین(علیه السلام) را که به حکم خداوند ـ عزّ وجلّ ـ نفس او به حساب مى آمد دعوت نمود. و به تحقیق ثابت شده که احدى از خلق خدا جلیل تر و افضل از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نیست، پس واجب است که احدى افضل از نفس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به حکم خداوند ـ عزّ وجلّ ـ نباشد....»(8)
پی نوشتها:

6 ـ مستدرک حاکم، ج 3، ص 150.
7 ـ جامع البیان، ج 3، ص 212 و 213.
8 ـ الفصول المختاره، ص 38.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 09:30 AM
پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى و درخشش قدرت اسلام در جزيرةالعرب، پيروان ديگر اديان و مذاهب و رهبران و رجال سياسى و مذهبى توجه خاصى به اسلام و مسلمانان و به كانون اين قدرت عظيم يعنى مدينةالرسول پيدا كردند. اين امر زمينه مناسبى را براى نشر و گسترش شعاع اسلام تا اقصى نقاط حجاز و حتى خارج از آن فراهم آورد و پيامبر اسلام توانست از اين فرصت بخوبى استفاده كند و با ارسال نامه‏ها و نمايندگان ويژه به رؤساى بلاد و زمامداران كشورها آنها را به پذيرش اسلام و يا به رسميت شناختن دولت اسلامى و التزام به مقررات آن فرا خواند.
طبيعى است كه بسيارى از مخاطبين اين نامه‏ها علاقه‏مند بودند كه به مدينه و به مقر دولت اسلامى بيايند و با شخص رسول‏خدا آشنا شوند و از نزديك وضعيت مسلمانان را ببينند. اين بود كه در سال نهم هجرى به تدريج هيئت‏هاى نمايندگى طوائف و قبائل عرب به حضور رسول‏خدا مى‏رسيدند و اين سال را مورخين «عام الوفود» نام نهاده‏اند. نامه رسول‏خدا به مسيحيان نجران از جمله نامه‏هاى ارسالى آن حضرت بود كه گروهى از بزرگان و اشراف نجران را به مدينه كشاند. اين هيئت بلندپايه چون در مذاكرات شفاهى با آن حضرت به تفاهم نرسيدند و از سر لجاج پاسخ آن حضرت به سؤالات اعتقادى خود را قانع‏كننده ندانستند پيشنهاد ديگرى از سوى رسول‏خدا دريافتند مبنى بر اين كه اكنون كه هر طرف خود را محق و ديگرى را باطل مى‏شمارد بياييد عزيزان خود را جمع كنيم و دست به دعا برداريم و خداى خويش را بخوانيم و هر يك بر ديگرى نفرين كند تا ببينيم خداوند نداى كدام طرف را پاسخ مى‏دهد و آشكار شود چه كسى در ادعاى خود دروغگويى بيش نيست. اين عمل كه در لغت عرب مباهله ناميده مى‏شود، راهى جديد بود كه به نص آيه 61 سوره آل‏عمران

(فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الكاذبين)

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 09:33 AM
http://www.upsara.com/images/8m2ad9lo2gshnfejd6fe.jpg


پيامبر اسلام از سوى خداوند بدان مأمور گشت و براى پايان بخشيدن به مجادلات هيئت نصارى با آن حضرت و اقناع عوام و خواص از مسلمانان و مسيحيان از هر منطق و استدلالى بهتر و رساتر بود. ولى به گواهى همه منابع تاريخى مسيحيان نجران پس از قبول اين پيشنهاد چون به ميعادگاه وارد شدند و نشانه‏هاى حقانيت رسول‏خدا را در دعوت خويش مشاهده كردند از اقدام بدين كار منصرف شدند و به پرداخت جزيه و امضاى صلحنامه‏اى كه رسول‏خدا شروط آن را مشخص مى‏ساخت، تن در دادند.

اين واقعه با همه خصوصيات و لوازم و آثارش نظر محققان شيعه و سنى و حتى پاره‏اى از مستشرقين را به‏خود جلب كرده است و ما در اين واقعه تاريخى سه جهت را قابل توجه و ملاحظه مى‏دانيم :

جهت اول: ظهور حقانيت اسلام در برابر مسيحيت. و جالب توجه آن است كه تا به امروز نيز هيچ عالم و عابد مسيحى نخواسته است كه بار ديگر به ميدان مباهله با مسلمانان درآيد تا بدين وسيله از اعتقاد راسخ خود به صحت ادعايش و يقين به حقانيت دينش خبر دهد ؛ بلكه در پيرامون واقعه مباهله حوادثى به ثبت رسيد كه عكس اين مطلب را ثابت كرد و بخوبى آشكار شد كه مسيحيان علائم پيغمبر خاتم را كه در كتب آسمانى موجود در نزد خود خوانده بودند، بر پيامبر اسلام منطبق ديدند و او را در ادعاى نبوت بر حق مى‏دانستند و به تعبير قرآن «الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون» (بقره / 146) ولى با اين حال نمى‏خواستند از دين خود و موقعيت ويژه‏اى كه نزد مردم خود پيدا كرده‏اند دست بكشند.

جهت‏دوم: اثبات فضيلتى‏عظيم براى على‏عليه السلام و زهراءعليها السلام و حسنين‏عليهما السلام كه تنها همراهان رسول‏خدا در اين ماجرا بودند و اختيار نمودن پيغمبر اينان را از ميان فرزندان و زنان و اصحاب خود، بهترين دليل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسول‏خداست.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 11:54 AM
http://www.upsara.com/images/azr1gifizzn3aewuofmh.jpg

[color=#000080]جهت سوم: دلالت آيه مباهله بر امامت على‏عليه السلام چرا كه كلمه «انفسنا» در آيه مذكور شاهد بر وجود مقام و منزلتى براى خصوص على‏عليه السلام نزد رسول‏خداست كه هيچكس بدان نرسيده و نخواهد رسيد و هموست كه در لسان وحى نفس پيغمبر شمرده شده است و از اينجاست كه مى‏توان گفت على‏عليه السلام افضل صحابه بلكه افضل خلق بعد از رسول‏خدا است و طبعا همه كمالاتى كه براى رسول‏خدا ثابت است، براى او نيز ثابت مى‏گردد مگر اصل نبوت.

جهت ديگرى كه براى بررسى و تحليل اين واقعه تاريخى وجود دارد و از ميان مستشرقين نظر پروفسور لويى ماسينيون را به‏خود جلب كرده است، امضاء صلحنامه‏اى ميان پيامبر اسلام و مسيحيان نجران است كه از نظر اين استاد به معناى امضاء پيمان‏نامه سياسى عدم تعرض به مسيحيان در سراسر سرزمينهاى اسلامى است و رعايت آن براى جانشينان آن حضرت نيز لازم بود. و شايد او درصدد القاء اين مطلب باشد كه پيامبر اسلام بدين طريق مسيحيان را در التزام به دين خود آزاد گذاشت و بدين وسيله حضور آنان را در ميان مسلمانان تا زمانى كه رفتار مسالمت جويانه داشته باشند به رسميت شناخته است. ماسينيون در اواخر رساله خود به سراغ عقايد خرافى برخى فرقه‏هاى اسلامى مانند فرقه نصيريه و شيعيان خطابى و دروزى رفته و براساس باورهاى آنها به نقش سلمان فارسى به عنوان يك عنصر ايرانى كه نماينده تمدن كهن ايرانى است و به عنوان يك تازه مسلمانى كه سابقه طولانى در مسيحيت داشته و با مسيح و محمد (صلّی اللبه علیه وآله) هر دو آشنا و اكنون پل ارتباطى ميان اسلام و مسيحيت گرديده است، توجه پيدا كرده است. ولى ما نمى‏دانيم چرا او از ميان همه زواياى قابل تأمل اين حادثه تنها از اين دو زاويه به مطالعه واقعه مباهله پرداخته است و او در نهايت درصدد اثبات چه امرى است؟

به هر صورت جاى آن دارد كه در اطراف واقعه مباهله تحقيق و تدقيق بيشترى صورت گيرد و نقاط اصلى اين واقعه كه چون واقعه غديرخم مسلم و غيرقابل خدشه است، روشن شود، چرا كه مباهله

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 11:59 AM
http://www.upsara.com/images/7qmbajqk82q533q7l11.jpg


سندى جاودان بر حقانيت اسلام و شاهدى غير قابل انكار بر اصالت و استحكام بناى هميشه استوار تشيع راستين است.
مباهله در عرف و لغت عرب

واژه مباهله مشتق از ماده «بهل» است. گفته مى‏شود «بهله‏الله» يعنى «لعنه‏الله» (1) و باهل القوم وتباهلوا وابتهلوا اى تلاعنوا و المباهلة ان يجتمع القوم اذا اختلفوا في شى‏ء فيقولوا لعنةالله على الظالم منا (2) ولى مباهله با ملاعنه اين تفاوت را دارد كه «لعن» عبارت است از دعا به ضرر شخص كه از رحمت الهى دور باشد و «بهل» اجتهاد در لعن است و لذا كسى كه اصرار و التماس در دعا و نفرين داشته باشد «مبتهل» است. (3)

در ذيل آيه 61 سوره آل‏عمران در تفسير واژه «نبتهل» مفسرين متقدم گفته‏اند كه در معناى ابتهال دو قول است اول آن كه به معناى التعان است و دوم آن كه به معناى دعا كردن بر ضد شخص دروغگو و طلب هلاكت اوست كه اين شبيه لعن است. (4) و روشن است كه اين دو معنا بسيار نزديك به هم هستند.

برخى اساتيد معاصر در توضيح اين واژه آورده‏اند كه مباهله تضرع و ابتهال و لابه است . ابتهال گاه براى دفع بلا است و زمانى براى نزول بلا است. مثل اين كه با نماز استسقاء نزول باران رحمت از خداى سبحان طلب مى‏شود و يا با نماز، نياز يا بلايى دفع مى‏شود مثل

«ربنا اكشف عنا العذاب انا مؤمنون»
----------------------------------------------------------------------

1ـ تفسير موضوعى قرآن مجيد (سيره علمى و عملى حضرت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم)، آيت‏الله عبدالله جوادى آملى، جلد 9، چاپ اول، مركز نشر اسراء، قم، 1374 ش.

2ـ التبيان فى تفسير القرآن، شيخ الطائفة ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسى، (تحقيق و تصحيح احمد حبيب قصير العاملى)، جلد 2، چاپ اول، مكتب الاعلام الاسلامى، قم 1409 ق.

3ـ مجمع البيان فى تفسير القرآن، الشيخ ابى على الفضل‏بن الحسن الطبرسى، مجلد 2ـ1، چاپ اول، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1416 ق.

4ـ التفسير الكبير، الفخر الرازى، مجلد 8ـ7، چاپ چهارم، مكتب الاعلام الاسلامى، قم 1413 ق.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:04 PM
http://www.upsara.com/images/pxk83625w0155ugnuhld.jpg


و گاهى هم دعا مى‏شود تا عذابى بر شخص يا گروهى نازل شود مثل اين كه نوح (عليه السلام) به خداوند عرض كرد

«رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا» (5)

ولى در اينجا اين نكته در توضيح معناى واژه مذكور بايد مورد تأكيد قرار گيرد كه مباهله همواره متضمن يك رابطه بين‏الاثنينى است. و ناله و زارى انسان به درگاه خداوند براى دفع بلايى از خودش يا نزول رحمتى مباهله خوانده نمى‏شود ولى ابتهال گفته مى‏شود.

برخى در معناى لغوى مباهله صيغه و هيئت خاصى را معتبر دانسته‏اند (6) ولى از كتب لغت و ادب بدست مى‏آيد كه واژه مباهله از اين جهات مطلق است. نهايت آن كه ادعاى پيدايش معناى اصطلاحى خاصى براى آن در ميان مسلمانان شود كه منشأ آن سيره رسول‏خدا در واقعه مباهله و كيفيت عمل آن حضرت يا روايات صادر از ناحيه امامان شيعه در مورد نحوه اجراى مباهله است كه بدان اشاره خواهد شد.

اكنون كه معناى مباهله واضح شد بايد گفت كه اين معنا در عرف عرب و نزد پيروان اديان آسمانى معنايى كاملا شناخته شده بود و دعوت پيامبر اسلام از مسيحيان به مباهله دعوت به كارى بديع و فتح بابى جديد براى اثبات حق و ابطال باطل نبود. از اين رو مى‏بينيم كه مسيحيان نجران خيلى طبيعى با آن برخورد كردند و حتى وقتى پيامبر اسلام بر سر زانوان خود نشست و دست به دعا برداشت ابوحارثه اسقف بزرگ مسيحيان گفت
--------------------------------------------------------------------------------


5ـ عمدة عيون صحاح الاخبار فى مناقب امام الابرار، الحافظ يحيى‏بن الحسن الاسرى الحلى المعروف بابن البطريق، چاپ اول، مؤسسة النشر اسلامى، قم 1407 ق.

6ـ الطبقات الكبرى، محمدبن سعد البصرى، تحقيق محمد عبدالقادر عطا، جلد 1، چاپ اول، دارالكتب العلمية، بيروت، 1410 ق.

7ـ احقاق الحق و ازهاق الباطل، القاضى السيد نورالله الحسينى التسترى، مع تعليقات آيةالله العظمى السيد شهاب‏الدين المرعشى النجفى، جلد 3، منشورات مكتبة آيةالله العظمى المرعشى النجفى، باهتمام السيد محمود المرعشى

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:08 PM
http://www.upsara.com/images/6p6xc761a5tyladslg5.png


«جثى والله كما جثى الانبياء للمباهلة» (7)

يعنى او همانند انبيا براى مباهله نشسته است. از اينجا معلوم مى‏شود كه مسيحيان توسل جستن به مباهله را از مختصات پيامبر اسلام به شمار نياورده بودند و او را در اين جهت دنباله‏روى انبياء الهى مى‏دانستند.

فخر رازى سخن كفار (8) در آيه 31 سوره انفال

«اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب اليم»

را نوعى اقدام به مباهله از جانب آنها در برابر رسول‏خدا دانسته است (9) و اين سخن از جهت آن كه متوسل شدن به مباهله براى اثبات حقانيت را در عرف اعراب جاهلى ثابت مى‏كند مطلبى در خور توجه است.

البته در روايات اهل البيت به مواردى برخورد مى‏كنيم كه مباهله را به شكل خاصى به اصحاب و شيعيان خود تعليم داده‏اند و توسل بدان را در برابر منكرين مسأله امامت و ولايت كه در بحث و مناظره به هيچ دليل و برهانى حق را نمى‏پذيرند، به عنوان آخرين راه‏حل مطرح كرده‏اند.

ابومسروق گويد به امام صادق عرض كردم من با مردم سخن مى‏گويم و به آيه شريفه
------------------------------------------------------------------------------


8ـ كفايةالطالب فى مناقب على‏بن ابيطالب‏عليه السلام، الحافظ محمدبن يوسف الكنجى الشافعى، تحقيق و تصحيح و تعليق محمد هادى الامينى، الطبعة الثالثة، دار احياء تراث اهل البيت، طهران، 1404 ق.

9ـ اهل‏البيت و آية المباهلة، شيخ قوام الدين وشنوه‏اى، انتشارات دارالنشر، قم.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:12 PM
http://www.upsara.com/images/bkoqy4r498is0af74ob.png




«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم»

بر آنها احتجاج مى‏كنم ولى آنها مى‏گويند اين آيه درباره اميران جنگها نازل شده است . پس به آيه شريفه


«انما وليكم‏الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون»

بر آنها احتجاج مى‏كنم ولى مى‏گويند اين آيه درباره مؤمنين نازل شده است. آنگاه به آيه شريفه


«قل لا أسألكم عليه اجرا الا المودة فى القربى»

بر آنان احتجاج مى‏كنم ولى مى‏گويند درباره خويشاوندان مسلمانان نازل شده است. پس از اين قبيل ادله هر چه حاضر دارم فروگذار نمى‏كنم. آن حضرت به من فرمود: اگر اين گونه مى‏باشد پس آنان را به مباهله فراخوان. گفتم چگونه؟ فرمود سه روز نفس خويش را اصلاح كن و گمانم كه فرمود روزه بگير و غسل كن. آنگاه تو و او به صحرا برويد و انگشتان دست راست خود را در انگشتان دست او داخل كن و از خود شروع كن و بگو

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:17 PM
http://www.upsara.com/images/udemdcytmds3ocfhgxo.png


«اللهم رب السماوات السبع و رب الارضين السبع عالم الغيب و الشهادة الرحمن الرحيم ان كان ابومسروق جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء او عذابا اليما»

سپس دعا را متوجه او كن و بگو


«ان كان فلان جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء او عذابا اليما»

پس چيزى نخواهد گذشت كه آنچه را در حق او درخواست كردى خواهى ديد. (10)

روشن است كه اين روايت و رواياتى از اين قبيل كه زمان خاص يا كيفيت خاصى را براى انجام مباهله بيان مى‏كند، نظر به آداب و شرايط كمال عمل دارد و نيز با توجه به مفاد اين حديث معلوم مى‏شود كه مباهله راهى فراروى هر انسان خداشناسى است كه در دين و مذهبش خود را صادق مى‏شمارد و گرفتار دشمنى است كه حق را مى‏شناسد ولى آن را انكار مى‏كند و به تعبير قرآن


«و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا» (نمل / 14)

يعنى همواره يك طرف مباهله فردى است كه يقين به حقانيت خود دارد و طرف ديگر كسى كه حقانيت او را مى‏شناسد ولى به ستم و از سر برترى جويى آن را انكار مى‏كند. و اين حديث نشان مى‏دهد كه چگونه مسأله امامت اهل البيت بر گروهى معلوم ولى مورد انكار بوده و چگونه بايد شيعيان
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------


10ـ كشف‏اليقين فى فضائل اميرالمؤمنين، حسن‏بن يوسف‏بن مطهر حلى، ترجمه حميدرضا آژير، تحقيق حسين درگاهى، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، .1379

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:25 PM
http://www.upsara.com/images/rjrzqp5pm9rk3z8jxs1t.jpg


در امر امامت و ولايت جازم و قاطع باشند. و جالب آن است كه امام صادق‏عليه السلام در پايان روايت مذكور مى‏فرمايد قسم به خدا من هيچ كس را نيافتم كه دعوت مرا براى اين كار پاسخ دهد.

و در تاريخ اسلامى به مواردى برمى‏خوريم كه پيروان برخى مذاهب اسلامى مخالفين خود را به مباهله دعوت كرده‏اند ولى گويا دعوت آنها بيشتر جنبه نمايشى داشته و كمتر به مرحله عمل رسيده است. (11)
مقطع زمانى واقعه مباهله

آنچه مسلم است واقعه تاريخى مباهله رسول‏خدا با مسيحيان نجران بعد از نبرد تبوك بوده است. شيخ مفيد آمدن هيئت نصارى به حضور رسول‏خدا را بعد از ماجراى فتح مكه و سرازير شدن هيئت‏هاى مختلف طوائف و قبائل به سوى پيغمبر ذكر كرده است. (12)

سيدبن طاووس ارسال نامه آن حضرت به مسيحيان نجران را بعد از ارسال نامه كسرى و قيصر يعنى حدود سال نهم هجرى و بعد از نزول آيه جزيه دانسته است (13) و به طور طبيعى واقعة مباهله فاصله زيادى از اين تاريخ نداشته است. همو در تعيين روز مباهله بيست و يكم و بيست و چهارم و بيست و هفتم ماه ذى‏حجة را نقل ياد كرده واصح آنها را بيست و چهارم ذى‏حجة دانسته است (14) و سپس همين روز را به عنوان روز خاتم بخشى اميرالمؤمنين و نزول آيه


«انما وليكم الله....»
-----------------------------------------------------------------

11ـ رساله تفضيل اميرالمؤمنين، محمدبن محمدبن النعمان معروف به شيخ مفيد، ترجمه عليرضا بهاردوست و محمد حسين شمسايى، چاپ اول، انتشارات تاسوعا، مشهد.

12ـ ينابيع‏المودة لذوى القربى، سليمان‏بن ابراهيم القندوزى الحنفى، تحقيق سيدعلى جمال اشرف الحسينى، الطبعة الاولى، دارالاسوة، .1416

13ـ اقبال‏الاعمال، رضى‏الدين ابوالقاسم على‏بن موسى‏بن جعفربن طاووس، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1367 ش.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:30 PM
http://www.upsara.com/images/k8bw4uxg95jak7e5a6ot.jpg


ذكر و سخن شيخ طوسى در «المصباح المتهجد» را نيز به عنوان تأكيد آورده است (15) همچنان كه نزول سوره «هل اتى» در حق اهل البيت در روز بيست و پنج ذى‏حجة دانسته است . (16) هم ايشان در جاى ديگر به نقل از عبدالمحمود نقاش در تفسير شفاء الصدور نقل مى‏كند كه واقعه غدير در روز هيجدهم ذى‏حجه و مباهله در بيست و يكم و تزويج فاطمه به على در بيست و پنجم ذى‏حجة به وقوع پيوست (17) .

مرحوم مجلسى از كتاب شيخ رضى الدين على‏بن يوسف المطهر حلى كه برادر علامه حلى است نقل مى‏كند كه مباهله در روز بيست و چهارم ذى‏حجة و به نقلى در بيست و پنجم و خاتم بخشى آن حضرت در روز بيست و چهارم ذى‏حجة بوده است. (18) و نيز ايشان آورده است كه به خط شيخ محمدبن على‏الجبعى ديدم كه ايشان از خط شيخ طوسى نقل مى‏كند كه در روز دوازدهم ذى‏حجة مؤاخات رسول‏خداصلى الله عليه وآله وسلم با على‏عليه السلام و در هيجدهم اين ماه واقعه غدير به وقوع پيوست و روز بيست و يكم ذى‏حجة روزى است كه توبه آدم پذيرفته شد كه همان روز مباهله است و روز بيست و چهارم نيز به عنوان روز مباهله نقل شده است. (19)

در ديگر كتب روايى شيعه نيز رواياتى در تعيين روز مباهله نقل و اعمال مستحبى در اين روز ذكر شده است. مرحوم شيخ حر عاملى در بابى تحت عنوان «استحباب الغسل و الصلاة يوم المباهلة و هو الرابع و العشرون من ذى‏الحجة» دو روايت ذكر كرده است. روايت اول را شيخ طوسى در المصباح المتهجد به نقل از امام صادق‏عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود «كسى كه در اين روز يعنى روز بيست و چهارم ذى‏حجة نيم ساعت قبل از زوال دو ركعت نماز بخواند و ...». و در روايت دوم به نقل از موسى‏بن جعفرعليه السلام آورده است «روز مباهله روز بيست و چهارم ذى‏حجة است» (20)
---------------------------------------------------------------------------

14ـ حيوةالقلوب، علامه محمد باقر مجلسى، تحقيق سيد على اماميان، چاپ اول، انتشارات سرور، 1376 ش.

15ـ موسوعة الامام على‏بن ابى‏طالب فى الكتاب والسنة و التاريخ، محمد الريشهرى، بمساعدة محمدكاظم الطباطبائى و محمود الطباطبائى، چاپ اول، دارالحديث، 1421 ق.

16ـ خصائص الوحى المبين، يحيى‏بن الحسن الحلى المعروف بابن البطريق، تحقيق و تعليق و تخريج الشيخ محمد باقر المحمودى، چاپ اول، وزارة الارشاد الاسلامى، 1406 ق.

17ـ الارشاد فى معرفة حجج‏الله على العباد، محمدبن النعمان الملقب بالمفيد، باترجمه و شرح سيد هاشم رسولى محلاتى، جلد اول، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1378 ش.

18ـ ما روته العامة من مناقب اهل البيت، حيدرعلى‏بن محمد الشروانى، تحقيق الشيخ محمد الحسون، مطبعة المنشورات الاسلامية، 1414 ق.

19ـ نهج‏الحق و كشف الصدق، الحسن‏بن يوسف المطهر الحلى، مؤسسة دارالهجرة ايران، قم 1407 ق.

20ـ تلخيص الشافى، شيخ الطائفه جعفر الطوسى، چاپ سوم، دارالكتب الاسلامية، قم 1394 ق .

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 12:41 PM
http://www.upsara.com/images/6ixeoti8iap6dtpya77.gif

آفتاب مدينه بالا آمده بود و چشمها به انتظار نشسته بود. مسلمانانى كه از قرار اين روز اطلاع داشتند جمع شده بودند و مسيحيان نجران چشم دوخته بودند كه پيامبر كى و چگونه خواهد آمد به يك باره ديدند كه پيامبر از خانه بيرون شد مانند هميشه ساده و با صفا و معنويت و در پيرامون او تنها مرد و زن جوانى به همراه دو فرزند خردسال اما چهره‏هايشان جذاب و گيرا، قدمهايشان استوار و دلهايشان در برابر پروردگار خاشع و بى اعتنا به دنيا و اهل دنيا به ميقات خويش مى‏روند.

هيئت خروج پيغمبر با وصى‏اش على‏عليه السلام و دخترش فاطمه زهرا س و دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام چندگونه نقل شده است.

دست على در دست پيامبر بود. حسن و حسين پيش روى آن حضرت مى‏رفتند و فاطمه پشت سر پدر حركت مى‏كرد. (1) على سمت راست پيامبر و حسن و حسين سمت چپ و فاطمه پشت سر پيامبر بود. (2) حسن طرف راست پيامبر و حسين در طرف چپ او و فاطمه پشت سر پيامبر و على پشت فاطمه بود . (3)

دست حسن در دست پيامبر و حسين در آغوش او و على‏عليه السلام پيش روى او و فاطمه پشت سر پيامبر حركت مى‏كرد. (4) دست حسن در دست پيامبر و حسين در آغوش او و فاطمه پشت سر آ[/color[color=#000080]]ن حضرت و على پشت سر فاطمه قرار داشت (5) و رسول‏خدا بدانان فرمود كه چون من دعا كردم شما آمين بگوييد. (6) و در بسيارى منابع ديگر كيفيت خروج اين پنج تن به طور مطلق ذكر شده است (7) و براى هر محقق منصف كه اندكى تأملى در منابع تاريخ اسلام دارد اين نكته عيان گشته كه اصل ماجراى خروج رسول‏خدا با على و فاطمه و حسنين مورد اتفاق فريقين است. بارى پيامبر خدا از مدينه بيرون شد (8) در حالى كه عباى موئين سياه رنگى بر دوش داشت آمد تا به نزديكى دو درخت رسيد. او فرمود كه ميان دو درخت را جاروب و مسطح كردند عباى خود را روى آن دو درخت پهن كرد و همراهان خود را در زير آن جاى داد و خود در پيش ايستاد و دوش چپ خود را در زير عبا داخل كرد و بر كمانى كه در دست داشت تكيه داد و دست راست خود را براى مباهله به سوى آسمان بلند كرد و مردم از دور نظر مى‏كردند كه چه خواهد كرد.

سيد و عاقب كه اين حال را ديدند رنگ رخسارهايشان زرد شد و پاهايشان لرزيد و نزديك بود كه مدهوش شوند. يكى از آنها به ديگرى گفت آيا با او مباهله مى‏كنيم؟ آن ديگرى گفت مگر نمى‏دانى كه هر گروه كه با پيغمبر خود مباهله كردند بزرگ و كوچك ايشان هلاك شدند ديگرى گفت رهبانيت برطرف شد. زود درياب اين مرد را كه اگر لب او به يك كلمه نفرين بجنبد ما به اهل و مال خود برنخواهيم گشت. پس به خدمت حضرت شتافتند و گفتند تو با اين جماعت آمده‏اى كه با ما مباهله كنى؟ حضرت فرمود بلى بعد از من اينها مقرب‏ترين خلق نزد خدا هستند. پس لرزه بر بدن آنها افتاد و
-------------- ******************* -----------------------
1/ شناخت‏نامه على‏عليه السلام، گردآورى فريد پور مصطفى، چاپ اول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1379ش (مقاله على‏عليه السلام نفس رسول‏خداصلى الله عليه وآله وسلم از عابدين مؤمنى).

2ـ خصائص اميرالمؤمنين على‏بن ابى‏طالب، احمدبن شعيب النسائى، تحقيق السيد جعفر الحسينى، الطبعة الاولى، دارالثقلين، قم 1419 ق.

3ـ لسان العرب، ابن منظور، الطبعة الاولى، دار احياء التراث العربى، مؤسسة التاريخ الاسلامى، بيروت، .1416

4ـ الميزان فى تفسير القرآن، العلامة السيد محمد حسين الطباطبائى، منشورات جماعة المدرسين فى الحوزة العلمية فى قم المقدسة.

5ـ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين، ابراهيم‏بن محمد الجوينى الخراسانى، تحقيق شيخ محمد باقر محمودى الطبعة الاولى، مؤسسة المحمودى، بيروت، 1400 ه .

6ـ المستدرك على الصحيحين، محمدبن عبدالله الحاكم النيشابورى، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا، دارالكتب العلمية، بيروت.

7ـ الجامع الصحيح (سنن الترمذى)، محمدبن عيسى‏بن سورة، تحقيق احمد محمد شاكر، دار عمران، بيروت.

8ـ صحيح مسلم، ابوالحسين مسلم‏بن الحجاج النيشابورى، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقى الطبيعة الثانيه، دار احياء التراث العربى، بيروت، .1972

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 01:02 PM
http://www.upsara.com/images/9bwz4zi5e9x4kbqmu63z.jpg

با آن حضرت مصالحه كردند و راضى به جزيه شدند. پس از آن حضرت فرمود سوگند ياد مى‏كنم كه اگر با من و اينهايى كه زير عبايند مباهله مى‏كرديد تمام اين وادى بر شما آتش مى‏گشت و به قدر يك چشم به هم زدن آتش به قوم شما مى‏رسيد و همه را هلاك مى‏كرد.

پس جبرئيل نازل شد و گفت يا محمد حق تعالى سلامت مى‏رساند و مى‏فرمايد به عزت و جلال خود سوگند ياد مى‏كنم كه اگر به همراه اينها كه در زير عبا ايستاده‏اند با همه اهل آسمان و زمين مباهله كنى هر آينه آسمانها پاره‏پاره شوند و فرو ريزند و زمينها از هم بپاشند و پاره‏پاره بر روى آب جارى شوند و ديگر قرار نگيرند. پس حضرت دستهاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلهاى او پيدا شد و گفت بر كسى كه ستم كند بر شما و حق شما را از شما بگيرد و مزد رسالت مرا كه خدا براى شما مقرر كرده است كه آن مودت شماست كم كند لعنت و غضب خدا پياپى تا روز قيامت نازل شود. (9)

و به نقلى سيد و عاقب گفتند چرا با بزرگان اهل شأن كه ايمان به تو آورده‏اند بيرون نيامده‏اى و تنها با تو همين جوان و زن و دو كودك است؟ حضرت فرمود كه من از جانب خداوند مأمور شده‏ام كه به همراه اينها با شما مباهله كنم. پس به سوى اصحاب خود بازگشتند و منذربن علقمه برادر ابوحارثه كه پيشتر در مجلس مشورتى اهل نجران حاضر نبود و بعد از آن همراه اين گروه شده بود بقيه را نصيحت كرد كه شما و هر كسى كه با كتابهاى الهى آشنا است مى‏داند كه ابوالقاسم محمد همان پيامبرى است كه همه پيامبران به او بشارت داده‏اند. (10) و همين گزارش حاكى است كه در اين وقت علائم نزول عذاب ظاهر شد. آفتاب متغير شد و كوه‏ها لرزيد و با آن كه فصل تابستان بود ابر سياهى پيدا شد درختان سر به زير آورده بودند و مرغان بر زمين بال گسترده بودند. پس سيد و عاقب به منذربن علقمه گفتند نزد محمد و پسر عمويش على را واسطه كن كه محمد خاطر او را مى‏خواهد و از گفته او بيرون نمى‏رود و پيمان‏نامه درست كن. منذر به محضر رسول‏خدا رسيد و مسلمان شد و پيام آنان را رساند و رسول‏خدا على را براى مصالحه با آنان فرستاد. على‏عليه السلام پرسيد كه با ايشان چگونه صلح كنم حضرت فرمود هر چه كه رأى تو باشد پس على‏عليه السلام با آنان توافق كرد كه هر سال دو هزار جامه نفيس بدهند و هر سال هزار مثقال طلا نصف آن را در محرم و نصف ديگر را در رجب. پس چون رسول‏خدا با اهل بيت خود به سوى مسجد بازگشت جبرائيل نازل شد و گفت حق تعالى به تو سلام مى‏رساند و مى‏گويد كه بنده‏ام موسى به همراه هارون و فرزندان هارون با دشمن خود قارون مباهله كرد و حق تعالى قارون را با اهل و مالش و ياورانش به زمين فرو برد . به جلالت خود قسم مى‏خورم كه اگر تو به همراه اهلت با اهل زمين و همه مردمان مباهله مى‏نموديد هر آينه آسمانها پاره‏پاره و كوهها ريز ريز مى‏شدند و زمين فرو مى‏رفت پس رسول به سجده رفت و پس از آن دستها را بلند كرد سه بار گفت شكرا للمنعم چون از وجه اين كار پرسيدند فرمود خداوند جهانيان را شكر كردم به واسطه انعامى كه نسبت به اهل بيت من كرامت فرمود و سپس از آنچه جبرئيل آورده بود به ايشان خبر داد. (11) و به نقل شيخ مفيد و شيخ طبرسى چون پيامبر با آن چهار تن آمد اسقف آنان پرسيد اينان چه كسانى هستند كه همراهش مى‏آيند بدو گفتند اين پسرعمويش و دامادش و پدر دو فرزندش و محبوبترين مردمان نزد او على‏بن ابى‏طالب است و اين دو طفل دو پسر دخترش از طرف على هستند كه نزد او از همه محبوبترند و آن زن دخترش فاطمه است كه عزيزترين مردم نزد اوست و علاقه قلبى پيغمبر بدو از همه بيش‏تر است. (12) اسقف آنان گفت ببينيد كه با خواص خود يعنى فرزندان و اهلش آمده است و مى‏خواهد به وسيله آنان مباهله كند چون به حقيقت كار خويش مطمئن است به خدا قسم اگر مى‏ترسيد كه چيزى به ضررش تمام شود آنان را نمى‏آورد از مباهله با او بپرهيزيد به خدا قسم كه اگر موقعيت قيصر نبود مسلمان مى‏شدم (13) ـ (14)

در اينجا سخنان قابل توجه ديگرى به طور جسته و گريخته در كتب تفسير و تاريخ نقل شده است. از جمله آن كه چون حضرت براى مباهله بر دو زانوى خود نشست ابوحارثه گفت بخدا سوگند چنان نشسته است كه پيغمبران براى مباهله مى‏نشستند و برگشت و جرأت بر مباهله پيدا نكرد . سيد به او گفت به كجا مى‏روى؟ گفت اگر بر حق نمى‏بود چنين جرأت بر مباهله پيدا نمى‏كرد و اگر با ما مباهله كند يك سال نخواهد گذشت كه هيچ نصرانى باقى نخواهد ماند (15) من روهايى را مى‏بينم كه اگر از
--------- ************* ---------------

9ـ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، جارالله محمودبن عمرالزمخشرى و بذيله الكافى الشاف فى تخريج احاديث الكشاف للحافظ ابن‏حجر العسقلانى، الطبعة الاولى، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، 1414 ه .

10ـ الغدير فى الكتاب والسنة و الادب، عبدالحسين احمد الامينى النجفى، الطبعة الرابعة، دار الكتب الاسلامية، طهران، 1410 ق.

11ـ معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، آيت‏الله السيد ابوالقاسم الخوئى، الطبعة الرابعة، منشورات مدينة العلم، قم، 1409 ق.

12ـ تفسير العياشى، محمدبن مسعودبن عياش السمرقندى، الطبعة الاولى، موسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

13ـ الكلمه الغراء فى تفصيل الزهراء و عقيلة الوحى زينب بنت اميرالمؤمنين‏عليه السلام السيد عبدالحسين شرف‏الدين الموسوى، مكتبة نينوى الحديثه، طهران، ناصر خسرو، مروى.

14ـ الامام على‏بن ابى‏طالب من حبه عنوان الصحيفه، احمد الرحمانى الهمدانى، الطبعة الاولى، المنير للطباعة و النشر، تهران، 1417 ق.

15ـ تفسير المنار (تقرير درس شيخ محمد عبده)، محمدرشيد رضا، الطبعة الثانية، دارالمعرفة للطباعة و النشر، بيروت.

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 01:08 PM
http://www.upsara.com/images/qek4glhewfz5s1mvhjll.gif




خدا بخواهند كوهى را از جاى خود بركند هر آينه خواهد كند پس مباهله نكنيد كه هلاك مى‏شويد (16) و از سوى ديگر رسول‏خدا فرمود اگر با من مباهله مى‏كردند هر آينه همه به صورت ميمون‏ها و خوك‏هايى مسخ مى‏شدند و تمام اين وادى برايشان آتش مى‏شد و مى‏سوختند و حق تعالى جميع اهل نجران را مستأصل مى‏كرد به گونه‏اى كه حتى مرغى بر سر درختان آنان باقى نمى‏ماند . (17)

سرانجام آفتاب حقيقت ظاهر شد و هيچكس از عام و خاص، مسلمان و غيرمسلمان در آن صحنه حاضر نبود جز آن كه ديد رسول‏خداصلى الله عليه وآله وسلم على و فاطمه و حسن و حسين‏عليهم السلام را در زير عبا جمع كرد و آنگاه فرمود


«اللهم هؤلاء اهلى» (18)

و در حق آنان آيه تطهير را قرائت فرمود


«انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهرهم تطهيرا» (احزاب/ 32) (19)

و از همينجا براى برخى اين باور پيدا شده است كه آيه تطهير بار ديگر در واقعه مباهله نازل شد، چنان كه پيش از آن در خانه ام سلمه نازل شده بود ولى آنچه درست به نظر مى‏رسد آن است كه بگوييم پيامبر خدا آيه تطهير را پس از نزول در مرتبه اول در موقعيت‏هاى مختلف تكرار و بر مصاديق واقعى آن تطبيق مى‏داد تا براى ديگران در شناخت اهل بيت پيغمبر جاى هيچگونه ترديدى باقى نماند. و شاهد اين نظر آن است اهل تاريخ و سيره آورده‏اند كه بعد از نزول آيه تطهير تا مدت شش و يا هفت و يا هشت ماه متوالى آن حضرت به هنگام رفتن به سوى مسجد براى اداى نماز صبح بر در خانه
----------- ************* -------------------------

16ـ الدرالمنثور فى التفسير المأثور، عبدالرحمن جلال‏الدين السيوطى، الطبعة الاولى، دارالفكر، بيروت، 1403 ه .

17ـ تفسير القرآن العظيم، ابوالفداء اسماعيل‏بن كثير القرشى الدمشقى، دارالمعرفة، بيروت، 1402 ه .

18ـ الجامع لاحكام القرآن، ابوعبدالله محمدبن احمد الانصارى القرطبى، دارالكتاب العربى .

19ـ جامع البيان عن تأويل آى القرآن (تفسير طبرى)، محمدبن جريرالطبرى، تحقيق صدقى جميل العطار، دارالفكر، بيروت، 1415 ه .

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 03:38 PM
http://www.upsara.com/images/0ca3c43lwro3n9irps2.jpg


على‏عليه السلام و فاطمه س مى‏ايستاد و ندا مى‏داد كه

«يا اهل البيت انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»
تا ديگران بعدها جرأت پيدا نكنند كه زنان پيغمبر را در معناى كلمه «اهل البيت» داخل كنند و اينجا نيز از جمله آن موارد بود كه پيامبر اهل بيت خود را در زير عبا جمع كرده بود و با قرائت آيه تطهير مصاديق آن را روشن ساخت. (20) با آن كه دانشمندى سنى چون فخر رازى كه امام المشككين لقب گرفته است گويد اين روايت كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله وسلم حسنين و فاطمه و على را تحت كساء خود داخل كرد و آيه تطهير را خواند، روايتى است كه صحت آن در ميان اهل تفسير و حديث همچون امورى است كه مورد اتفاق مى‏باشد (21) و آنگاه كه مفسر بزرگى چون زمخشرى گويد در اين آيه [يعنى آيه مباهله ]دليلى بر فضل و برترى اصحاب كساء هست كه هيچ دليلى قوى‏تر از آن يافت نشود (22) ، تعجب است كه معدودى از دانشمندان اهل سنت تلاش كرده‏اند واقعه مباهله را كم رنگ كنند يا ابعادى از آن را بى‏اهميت جلوه دهند و برخى با نقل رواياتى بى‏اساس و غريب خواسته‏اند كه ديگران را نيز به همراهى رسول‏خدا در اين واقعه مفتخر سازند و بدين سان اگر دليلى بر فضيلت اهل بيت يافت شده ديگران نيز شريك آن باشند. ولى در مقابل قاطبه اهل سنت در كتب خود اعتراف دارند كه چون آيه مباهله نازل شد، پيامبر اسلام تنها على و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) را براى مباهله همراه خود كرد و برخى ديگر تصريح دارند كه مراد از «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» در آيه مباهله كسى جز حسنين و فاطمه و على (عليهم السلام) نبود .

در اينجا ذكر فهرستى از كتب اهل سنت و مؤلفين آنها، اعم از كتب تفسير و تاريخ و سيره و حديث خالى از فائده نيست. (23)
------------ ****************** ----------------------


20ـ تفسير التحرير و التنوير، محمد الطاهر ابن عاشور.

21ـ كشف الغمة فى معرفة الائمة، على‏بن عيسى الاربلى، الطبعة الاولى، انتشارات الشريف الرضى، قم، .1421

طاهره وحیدیان
11-20-2011, 03:44 PM
1ـ مسند احمدبن حنبل

2ـ تفسير طبرى

3ـ احكام القرآن از ابوبكر جصاص

4ـ مستدرك حاكم نيشابورى

5ـ معرفة علوم الحديث از حاكم نيشابورى

6ـ تفسير ثعلبى

7ـ دلائل النبوة از ابونعيم اصفهانى

8ـ اسباب النزول از واحدى نيشابورى

9ـ معالم التنزيل از بغوى

10ـ مصابيح السنة از بغوى

11ـ تفسير كشاف از زمخشرى

12ـ احكام القرآن از ابن عربى

13ـ تفسير كبير از فخر رازى

14ـ مطالب السؤول از محمدبن طلحه شامى

15ـ اسدالغابة از ابن‏اثير

16ـ تذكرة الخواص از سبطبن جوزى

17ـ الجامع الاحكام القرآن از قرطبى

18ـ تفسير بيضاوى

19ـ ذخائر العقبى از محب‏الدين طبرى

20ـ الرياض النضره از محب‏الدين طبرى


21ـ تفسير القرآن از ابوبركات عبدالله نسفى

22ـ تبصيرالرحمن و تيسير المنان از مهايمى

23ـ مشكاة المصابيح از خطيب تبريزى

24ـ تفسير سراج المنير از شيربينى

25ـ البحر المحيط از ابوحيان اندلسى
و................................................