امیرحسین
11-10-2011, 01:40 PM
خاطره میرکریمی از دیدار غیر منتظره اش با رهبر انقلاب در هواپیما
از فرصت استفاده كردم و پرسيدم: چرا آقا با پرواز عمومي به مشهد ميروند؟! گفت: آقا سفرهاي شخصي [عمدتا سفر زيارتي به مشهد] را با پروازهاي عمومي ميروند. بدون اطلاع يا تشريفات خاص، سوار هواپيما ميشوند و آنجاست كه خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ايشان ميشوند.
به گزارش خبرگزاري فارس محمدرضا سرشار در سايت شخصي خود؛ خاطرهاي از ديدار رضا ميركريمي- نويسنده و كارگردان سينما - با رهبر انقلاب را نقل كرده است:
حدود دو سال پيش، در سفري به مشهد، با آقاي رضا ميركريمي - نويسنده و كارگردان سينما - همراه شديم. در راه، صحبت از ساده زيستي رهبر انقلاب - حضرت آيتالله خامنهاي - شد. آقاي ميركريمي خاطرهاي از رهبر معظم انقلاب تعريف كرد كه بسيار جالب و روشنگر بود. به نظرم رسيد بيان آن، براي ديگران نيز بتواند روشنگر برخي مطالب باشد.
آقاي ميركريمي ميگفت(نقل به مضمون):
"هر وقت در جريان كار و زندگي زياد به من فشار [رواني ] وارد ميآيد، در هر مرحلهاي كه باشم، همه چيز را رها ميكنم و - گاهي از همان سر كار - تلفني به خانه ميزنم و يك راست به فرودگاه ميروم. همان جا بليطي تهيه ميكنم و عازم مشهد ميشوم. آنجا زيارتي[و درد دلي] با امام رضا (ع) ميكنم و آرام ميشوم، و برميگردم.
يك بار - در يكي از همين سفرها - توي هواپيما نشسته بودم و در خودم بودم كه ديدم در قسمت جلو هواپيما انگار وضعيت متفاوتي است. به اين معني كه، كساني را ميديدم كه از جاهاي مختلف هواپيما، يكي يكي به قسمت جلو ميرفتند. آنجا كنار يكي از صندليها مينشستند. با شخصي كه روي آن صندلي نشسته بود چيزهايي ميگفتند و ميشنيدند. بعد، خوشحال و راضي، برميگشتند و سر جايشان مينشستند.
كنجكاو شدم بدانم قضيه چيست. از يكي از كساني كه از آنجا برميگشت، موضوع را پرسيدم. گفت: كسي كه آنجا نشسته، مقام معظم رهبري است.
هم بسيار تعجب كردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپيما رفتم و از فردي كه معلوم بود محافظ است پرسيدم: ميشود رفت، با آقا صحبت كرد؟
گفت: بله. قدري صبر كن تا كسي كه پهلوي آقاست، صحبتش تمام شود.
از فرصت استفاده كردم و پرسيدم: چرا آقا با پرواز عمومي به مشهد ميروند؟!
گفت: آقا فقط سفرهاي رسمي دولتي را با پرواز اختصاصي ميروند. سفرهاي شخصي [كه عمدتا هم سفر زيارتي به مشهد است ] را مثل همه مردم، با پروازهاي عمومي ميروند.
پرسيدم: يعني ميروند برايشان بليط هم ميخريد؟!
گفت: بله. مثل همه مسافرهاي معمولي، برايشان بليط ميخرند. بدون اطلاع يا تشريفات خاص، ميآيند سوار هواپيما ميشوند و راهي مي شوند. تازه توي هواپيماست كه خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ايشان ميشوند.
صبر كردم تا صحبت نفر قبلي تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفي كردم و .... "
با خود گفتم: از كسي كه عمري را به سادگي و با حداقل امكانات مادي زيسته و اكنون رهبري انقلابيترين نظامهاي سياسي - و البته مذهبي - جهان را بر عهده دارد، جز اين همه ملاحظه و دقت در استفاده از بيتالمال و قائل شدن مرز و تفاوت بين كار شخصي و كار حكومتي نيز انتظار نميرود. كاش ديگر مسئولان نظام، خاصه آنان كه اين لباس مقدس را - كه در حقيقت لباس رسول اكرم (ص) است - بر تن دارند هم، لااقل نصف ايشان، در رعايت مسائل مالي و امكانات بيتالمال، خدا را در نظر ميگرفتند و تقوا ميورزيدند.
منبع: رجانیوز
-پایان-
از فرصت استفاده كردم و پرسيدم: چرا آقا با پرواز عمومي به مشهد ميروند؟! گفت: آقا سفرهاي شخصي [عمدتا سفر زيارتي به مشهد] را با پروازهاي عمومي ميروند. بدون اطلاع يا تشريفات خاص، سوار هواپيما ميشوند و آنجاست كه خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ايشان ميشوند.
به گزارش خبرگزاري فارس محمدرضا سرشار در سايت شخصي خود؛ خاطرهاي از ديدار رضا ميركريمي- نويسنده و كارگردان سينما - با رهبر انقلاب را نقل كرده است:
حدود دو سال پيش، در سفري به مشهد، با آقاي رضا ميركريمي - نويسنده و كارگردان سينما - همراه شديم. در راه، صحبت از ساده زيستي رهبر انقلاب - حضرت آيتالله خامنهاي - شد. آقاي ميركريمي خاطرهاي از رهبر معظم انقلاب تعريف كرد كه بسيار جالب و روشنگر بود. به نظرم رسيد بيان آن، براي ديگران نيز بتواند روشنگر برخي مطالب باشد.
آقاي ميركريمي ميگفت(نقل به مضمون):
"هر وقت در جريان كار و زندگي زياد به من فشار [رواني ] وارد ميآيد، در هر مرحلهاي كه باشم، همه چيز را رها ميكنم و - گاهي از همان سر كار - تلفني به خانه ميزنم و يك راست به فرودگاه ميروم. همان جا بليطي تهيه ميكنم و عازم مشهد ميشوم. آنجا زيارتي[و درد دلي] با امام رضا (ع) ميكنم و آرام ميشوم، و برميگردم.
يك بار - در يكي از همين سفرها - توي هواپيما نشسته بودم و در خودم بودم كه ديدم در قسمت جلو هواپيما انگار وضعيت متفاوتي است. به اين معني كه، كساني را ميديدم كه از جاهاي مختلف هواپيما، يكي يكي به قسمت جلو ميرفتند. آنجا كنار يكي از صندليها مينشستند. با شخصي كه روي آن صندلي نشسته بود چيزهايي ميگفتند و ميشنيدند. بعد، خوشحال و راضي، برميگشتند و سر جايشان مينشستند.
كنجكاو شدم بدانم قضيه چيست. از يكي از كساني كه از آنجا برميگشت، موضوع را پرسيدم. گفت: كسي كه آنجا نشسته، مقام معظم رهبري است.
هم بسيار تعجب كردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپيما رفتم و از فردي كه معلوم بود محافظ است پرسيدم: ميشود رفت، با آقا صحبت كرد؟
گفت: بله. قدري صبر كن تا كسي كه پهلوي آقاست، صحبتش تمام شود.
از فرصت استفاده كردم و پرسيدم: چرا آقا با پرواز عمومي به مشهد ميروند؟!
گفت: آقا فقط سفرهاي رسمي دولتي را با پرواز اختصاصي ميروند. سفرهاي شخصي [كه عمدتا هم سفر زيارتي به مشهد است ] را مثل همه مردم، با پروازهاي عمومي ميروند.
پرسيدم: يعني ميروند برايشان بليط هم ميخريد؟!
گفت: بله. مثل همه مسافرهاي معمولي، برايشان بليط ميخرند. بدون اطلاع يا تشريفات خاص، ميآيند سوار هواپيما ميشوند و راهي مي شوند. تازه توي هواپيماست كه خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ايشان ميشوند.
صبر كردم تا صحبت نفر قبلي تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفي كردم و .... "
با خود گفتم: از كسي كه عمري را به سادگي و با حداقل امكانات مادي زيسته و اكنون رهبري انقلابيترين نظامهاي سياسي - و البته مذهبي - جهان را بر عهده دارد، جز اين همه ملاحظه و دقت در استفاده از بيتالمال و قائل شدن مرز و تفاوت بين كار شخصي و كار حكومتي نيز انتظار نميرود. كاش ديگر مسئولان نظام، خاصه آنان كه اين لباس مقدس را - كه در حقيقت لباس رسول اكرم (ص) است - بر تن دارند هم، لااقل نصف ايشان، در رعايت مسائل مالي و امكانات بيتالمال، خدا را در نظر ميگرفتند و تقوا ميورزيدند.
منبع: رجانیوز
-پایان-