توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فیلم تحسین برانگیز "یه حبه قند" !
امیرحسین
11-07-2011, 01:16 PM
چای یکرنگ سادگی با "یه حبه قند" ناب ایرانی/ خودمان باشیم
"یه حبه قند" یک یادآوری است. یادآوری که ما بدانیم که هستیم و در وقت جشن و عروسی چه باید بکنیم که خودمان باشیم،نه غربی. در وقت عزاداری و داغ دیدن چگونه هستیم و چگونه باید باشیم تا همه بدانند که ایرانی ها اینگونه هستند نه طور دیگر. صاف و صادق خودمان هستیم.
http://k.minus.com/juO8r8vXdUgzM.jpg
سید رضا میرکریمی بعد از به تصویر کشیدن تنهایی و زندگی ساکن "طاهره" در فیلم تحسین شده ی "به همین سادگی" ، حالا به سراغ قصه ای پر کاراکتر و شلوغ و پر دیالوگ آمده است، آن هم دیالوگ هایی در هم که نشان دهنده ی یک خانواده ی پر جمعیت و سنتی ایرانی ( با تاکید مضاعف "ایرانی" ) می باشد.
میرکریمی سعی میکند در یه حبه قند، تنهایی در جمع را که ذات و دنیای "پسند" (نگار جواهریان) است در دل یک قصه شلوغ و پر هیاهو به رخ مخاطب بکشد که الحق والانصاف هم فیلمنامه و دانش کارگردانی سید رضا میرکریمی توانسته او را به هدفش که روایت غیر کلیشه ای یک قصه ساده و بی آلایش است برساند و هم بازی همه ی بازیگران فیلم ( حتی آن دو نوزاد که با گریه کردن به موقعشان ) باور پذیرند و با وجود غیر بومی بودنشان، طوری دیالوگ ها را با لهجه ی یزدی ادا میکنند که فکر میکنم اگر نمیشناختمشان باور نمیکردم که اینها بازیگرند و دارند نقش بازی می کنند، بس که در نقش جا افتاده اند. خاصه نگار جواهریان و ریما رامین فر.
یه حبه قند دارای داستان پیچیده ای نیست و مسیر داستان کنار هم قرار گرفتن شور زندگی و شادی و سر خوشی های یک جشن و شور و نشاط در دل قبیله گرایی با آیین پرستی در نیمه ی اول فیلم و غم مرگ و سوگواری(آن هم آیینی) یا در واقع ایرانی در نیمه ی دوم فیلم می باشد. مرگی که که بخاطر موقعیت کمیک اش مخاطب را لحظه ای به خنده وا میدارد و هم درد آور است و غمنام و محاوره ای بگوییم حال مخاطب را میگیرد.
امیرحسین
11-07-2011, 01:31 PM
ساختمان فیلمنامه ی یه حبه قند شاید برای یک مخاطب عام به سادگی قابل کشف و شناخت نباشد، فیلمنامه ای که بر اساس نماد ها و جزییات فراوان شکل گرفته و این نمادها و جزییات در سیر داستان توسط فیلمنامه نویسان به شکل هنرمندانه ای در هم تنیده شده، طوری که ریتم بسیار خوبی را پیدا کرده.
اما مشکلش اینجاست که حرف نو و تازه و پیچیده و جذابی در دل شاکله ی فیلمنامه وجود ندارد و نماد ها مسیر داستان را شکل می دهند و پیشرو هستند. نماد هایی مثل آیفون از فرنگ آمده که خراب شده و کسی قادر به تعمیرش نیست، رادیوی دایی( سعید پور صمیی)، سقف در حال ریزش خانه و تعمیر رادی توسط یک سرباز کشور خودمان، که فیلم با این نماد( تعمیر رادیو توسط سرباز مملکت) به پایان می رسد.
همانطور که بارها شنیده اید و خوانده اید، مهم ترین مسئله ی فیلم ایرانی بودن آن است.
در زمانه ای که خیل فیلم های روشنفکر نما و غرب زده بخاطر دیده شدن در جشنواره های خارجی خود زنی می کنند و سیاه نمایی، که ایران فلان است و فلان، یه حبه قند فیلمی ست که به نظرم مهم ترین مضمونش عرق ملی است که هرچند آیفون آمده اما باید رادیوی قدیمی مان را سرباز وطنمان تعمیر کند و همچنین دامادی که در خارج است هم برای ما بیگانه است و به دردمان نمی خورد.
"یه حبه قند" یک یادآوری است. یادآوری که ما بدانیم که هستیم و در وقت جشن و عروسی چه باید بکنیم که خودمان باشیم،نه غربی. در وقت عزاداری و داغ دیدن چگونه هستیم و چگونه باید باشیم تا همه بدانند که ایرانی ها اینگونه هستند نه طور دیگر. صاف و صادق خودمان هستیم.
در میان همه ی فیلم های مبتذل که خودشان را کمدی معرفی می کنند، فیلم هایی که از روی نمونه های غربی شان کپی / پیست شدند و در میان فیلم های روشنفکر نما که بخاطر به دست آوردن دل جشنواره های خارجی به اسلام و ایران و انقلاب و همه چیزمان حمله می کنند، یه حبه قند تلنگری ست برای همه که "لطفا خودتان باشید".
امیرحسین
11-07-2011, 01:32 PM
و در پایان باید از دکوپاژ و میزانسن های فوق شاهکار و پیچیده ی میرکریمی یاد کرد که به معنا لیاقت نمایش روی پرده ی نقره ای را دارد و کاملا در خدمت مفهوم ایرانی بودن فیلم است. حالا وقتش است که دیگر میر کریمی را فیلمساز صاحب سبک و مولف واقعی سینمای ایران بدانیم. سبکی که همه ی اعضا و تکنیک ها و نور و رنگ و اکسسوار صحنه و ...... همه در خدمت محتوای غنی فیلم است.
فیلمساز صاحب سبکی که دغدغه اش بیشتر از آنکه خرس طلایی و نخل نقره ای و شیر برنزی و سیمرغ بلورین باشد هویت، کشورش و مردمانش هستند و مخاطبانش همه خودی هستند و غریبه ای در جمع شان نیست.
منبع: سایت خبری تحلیلی عصر امروز
-پایان-
امیرحسین
11-10-2011, 10:39 PM
'يه حبه قند'؛ فيلمی با رنگ وبوی ايرانی
تهران - 'يه حبه قند' ساخته رضا ميركريمي، فيلمي به شدت ايراني است كه آدم ها و روابط موجود در آن رنگ و بوي كاملا بومي داشته و مابه ازاهاي واقعي آنها را مي توان به راحتي در جامعه مشاهده كرد، بي آنكه در ورطه اغراق بيافتد.
http://k.minus.com/jbyVvrhx8GmIEn.jpg
به گزارش روز دوشنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، فيلم قصه اي بسيار ساده با شخصيت هاي متعدد دارد كه سادگي اش از ساده انگاري كاملا دور بوده و هريك از شخصيت ها براي خود هويتي مستقل دارند.
ايده اوليه فيلم(جمع شدن اعضاي يك خانواده يزدي كاملا سنتي از شهرهاي مختلف به مناسبت ازدواج دختر كوچك خانواده) به عنوان محور فيلمنامه، بسيار خوب طراحي شده و چارچوب محكمي براي بناي قصه روي آن دارد.
آن چيزي كه 'يه حبه قند' را به فيلمي كاملا متمايز تبديل كرده، پرداخت شخصيت هاي متعدد داستان است؛ شخصيت هايي كه هريك داستانكي داشته و نمي توان از آنها سرسري گذشت.
اين پرداخت ريزبينانه در رابطه با برخي شخصيت ها مانند 'جعفر' داماد بزرگ خانواده فوق العاده از كار درآمده اما در رابطه با ديگر دامادشان با بازي كاملا معمولي 'اصغر همت' آنچنان كه بايد از كار درنيامده و در قياس با ديگر شخصيت ها ضعيف جلوه مي كند.
داماد كوچكتر خانواده(حميد) كه آرايشگري مشهدي است و بدجنسي هاي بانمكي را در خود دارد، چنان باورپذير از كار درآمده كه نمونه اش را در سينماي اين سال هاي كشورمان كمتر به ياد مي آوريم.
داماد ديگر هم كه روحاني است، كاملا با نمونه هاي مشابه پيشين متفاوت بوده و به خوبي در بافت داستان جا افتاده است. براي مثال به سكانس تشييع جنازه دايي و نماز ميت خواندن او توجه كنيد.
شخصيت كم حرف و بسيار جذاب دايي خانواده كه از ابتداي فيلم مشغول شكستن قند براي عروسيست، به گونه اي طراحي شده كه مخاطب آن را فرعي فرض كرده، اما نقشي كليدي برعهده دارد.
تاكيد ظريف ميركريمي روي چگونگي خوردن قند توسط او با آن شيوه خطرناك، در ابتدا عادي و بي اهميت تلقي مي شود اما در نيمه پاياني فيلم، همين قند كوچك شيرين، مرگي تلخ را براي او و خانواده رقم مي زند.
امیرحسین
11-10-2011, 10:40 PM
ميركريمي در پرداخت شخصيت هاي زن داستان نيز كم نگذاشته اما با اين تفاوت كه برخلاف مردان داستان، تيتروار به آنها پرداخته و اجازه نزديك شدن مخاطب به شخصيت هاي فوق را نداده است.
با اين حال روابط ميان خواهرها به شدت واقعي و مستندگونه از كار درآمده و جلوه خيره كننده اي به اين قصه ساده بخشيده است.
شخصيت مادر خانواده نيز با وجود بهره گيري از كليشه ها، خوب و آبرومند از آب درآمده و مخاطب را در پذيرش آن متقاعد مي سازد.
در اين ميان 'پسنديده' كه توسط بقيه 'پسند' خوانده مي شود، تركيب دلنشيني از معصوميت و شيطنتي جوانانه دارد كه در آخر به پختگي زنانه اي مي رسد.
'يه حبه قند' از آن دسته فيلم هايي است كه جزييات، نقش مهمي در آن داشته و اندكي بي توجهي به فيلم، مخاطب را از لذت كشف آنها محروم مي سازد.
در واقع كارگردان به مانند يك قاليباف ماهر ايراني عمل كرده و تاروپودها را به دقت در كنار هم قرار داده است.
تاكيد روي خرابي كنتور برق كه در دو سه جا تكرار مي شود، در سكانس پاياني خود را نشان داده و صحنه بسيار لطيف و زيبايي را خلق مي كند كه سرنوشت دو قهرمان داستان را به يكديگر پيوند مي دهد.
ايده نزديكي زندگي به مرگ كه در اسلام بارها به آن اشاره شده، در اين فيلم به خوبي عينيت يافته و سروشكل شعاري ندارد به همين خاطر نيز همدردي مخاطبان را برمي انگيزاند.
ميركريمي در بخش يادشده از دوربين روي دست بهره هوشمندانه اي گرفته و دوربين را به عنوان ناظر وارد داستان كرده است.
در فيلم هاي چند سال اخير، تكنيك دوربين روي دست به شكل متظاهرانه اي به كار گرفته شده و فقط در مواردي استثنايي شاهد بهره گيري هوشمندانه و كاربردي از آن بوده ايم.
امیرحسین
11-10-2011, 10:40 PM
در 'يه حبه قند' اين اتفاق به بهترين شكل رخ داده و با اين شيوه تعدد شخصيت ها كه مي توانست زمان فيلم را افزايش دهد، لطمه اي به ريتم كار وارد نكرده است.
در واقع هماهنگي فوق العاده مير كريمي با 'حميد خضوعي ابيانه' در مقام مدير فيلمبرداري، در موفقيت فيلم نقش به سزايي داشته و جلوه خيره كننده اي بدان بخشيده، بي آنكه ذره اي متظاهرانه جلوه كند.
مير كريمي در 'يه حبه قند' با همكاري 'افشين هاشمي'، تيم فوق العاده اي از سه نسل بازيگران سينماي ايران را گردهم آورده و بازي هاي رواني را از آنها اخذ كرده است.
پرهيز از جلوه گيري هاي مرسوم و نزديك كردن بازي ها به زندگي واقعي، فرم دلنشيني به بازي ها بخشيده است كه در راسشان 'سعيد پورصميمي'، 'هدايت هاشمي' و 'ريما رامين فر' قرار دارند.
پورصميمي كه خاطره بازي درخشانش در 'ناخدا خورشيد' همچنان از يادها نرفته، در نقش دايي خانواده كاملا با نقش يكي شده و با كندي حركاتش نقش را با تمامي مختصاتش درآورده است.
گذاشتن قند روي كف دست و كوبيدن با دست ديگر روي همان دست و متعاقب آن پرتاب قند به سمت دهان، كار سختي بوده كه پورصميمي به شكلي كاملا عادي آن را انجام داده و به جزيي از بازي خود تبديل كرده است.
رضا ميركريمي كه پيش از 'يه حبه قند'، آثاري با شخصيت هاي محدود در فضايي بسته را تجربه كرده بود در جديدترين فيلم سينمايي خود، كار بزرگي را صورت داده و شخصيت هاي متعددي را در فضايي بسته به كار گرفته و از ريزه كاري هاي مربوط به هركدام نيز غافل نشده است.
-پایان-
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.