توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : کمیل
طاهره وحیدیان
11-07-2011, 06:48 AM
: کمیل :
کمیل فرزند زیاد اهل یمن و از قبیله نخع است. او از تابعین(۱) اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و از یاران مخلص و جزو اصحاب سر(۲) امیرالمومنین علیه السلام و از یاران امام حسن مجتبی علیه السلام است.(۳).
کمیل مردی شجاع، عابدی شب زنده دار و مردی دین دار بود و در زمان خلافت عثمان به جرم حق گویی و اعتراض به خلاف کاری های کارگزاران او به همراه زید بن صوحان، صعصعه بن صوحان، مالک اشتر و… به حمص تبعید گردید.(۴) او از جمله شیعیانی است که در روزهای اول خلافت حضرت علی علیه السلام با او بیعت کرد که تا پای جان فداکاری نماید(۵) و در رکاب حضرتش در صفین جنگید و از جانب آن حضرت به ولایت شهر «هیت»(۶) منصوب شد، وی سرانجام به جرم اخلاص به مقام ولایت امیرمومنان علیه السلام به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.
ابن حجر عسقلانی می گوید: کمیل از شخصیت های بزرگ، شریف و مورد وثوق در میان قوم خود و مورد احترام و اطاعت بود و در صفین در رکاب حضرت علی علیه السلام حضور داشت و به دست حجاج بن یوسف ثقفی در سال ۸۲ هجری در سن هفتاد سالگی کشته شد.(۷).
*****
ر. ک: همین اثر، ج ۱، ص ۳۴٫
ر. ک: منهاج البراعه، ج ۲۱، ص ۲۱۹٫
رجال طوسی، ص ۵۶، ش ۶ و ص ۶۹، ش ۱؛ الاختصاص، ص ۷؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۷، ص ۱۴۹٫
شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۱۳۴٫ (تفصیل بیشتر و داستان تبعیدی ها را در شرح حال مالک اشتر ملاحظه نمایید).
الاختصاص، ص ۱۰۸٫
شهر هیت بالای شهر انبار قرار داشته و دارای درخت های خرمای بسیار و سبز و خرم بوده که در جهت غرب رود فرات واقع شده است.
تهذیب التهذیب، ج ۶، ص589
طاهره وحیدیان
11-07-2011, 06:50 AM
http://www.upsara.com/images/41vttrxd2pbup79ygxpc.jpg
: دعای کمیل
دعای کمیل همان دعایی است که همه شیعیان با آن آشنایی دارند و در شب های جمعه و ماه شعبان می خوانند، این دعا منسوب به کمیل بن زیاد نخعی است.
در اقبال شیخ آمده که روایت شده کمیل می دید که امیرالمومنین علیه السلام این دعا را در سجده در نیمه شعبان می خواند.
کمیل می گوید: شبی به منزل حضرت رفتم، فرمود: ای کمیل، چه باعث شده این جا بیایی؟ گفتم: ای امیرالمومنین سبب آمدنم دعای خضر است. حضرت فرمود: بنشین، هرگاه این دعا را حفظ کردی آن را در هر شب جمعه بخوان یا در هر ماه یک مرتبه یا در هر سال یک نوبت یا لااقل در طول عمرت یک مرتبه بخوان که در این صورت محفوظ می مانی و یاری می شوی و روزی داده می شوی و هیچ گاه از مغفرت محروم نمی گردی. ای کمیل، طولانی بودن همراهی و صحبت تو با ما باعث شده که آنچه را سوال کردی به تو بدهیم. بعد حضرت فرمود: بنویس: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِرَحمَتِکَ الَّتی وَسِعَت کُلُّ شَی ءٍ» تا آخر دعا را حضرت خواند و من نوشتم.(۱).
با توجه به این حدیث، دعای کمیل ابتدا به نام دعای خضر بوده و از آن جهت که حضرت به کمیل آموخت به نام او شهرت یافت.
*****
المراقبات، ص ۸۶٫
طاهره وحیدیان
11-07-2011, 06:56 AM
http://www.upsara.com/images/9knxop3fckgdrdzm4fw.jpg
خبر از قرآن خوان جهنمی
همان طور که اشاره شد کمیل از اصحاب سر و خفای امیرالمومنین علیه السلام بوده است و او گاهی با حضرت شب ها در اطراف کوفه گردش می نمود. در یکی از شب ها امیرمومنان علیه السلام برای رفتن به خانه، از مسجد بیرون شد در حالی که پاسی از شب می گذشت. همراه با کمیل حرکت کرد در وسط راه به خانه ای رسیدند که صدای بسیار حزین و دل ربایی از آن به گوش می رسید. کمیل می گوید: صاحب خانه با تلاوت قرآن کریم و این آیه «امن هو قانت اناء اللیل»(۱) مرا میخ کوب کرد، در دلم او را تحسین می کردم ولی چیزی نگفتم، در همین اندیشه و فکر بودم که امام علیه السلام متوجه تعجب من شد و فرمود:
یا کمیل، لا یعجبک طنطنه الرجل، انه من اهل النار، سانبیک فیما بعد؛
ای کمیل، همهمه و صدای دلربای این مرد تو را به شگفتی وا ندارد، زیرا صاحب آن صدا، اهل آتش است! و در آینده نزدیک به تو از او خبر خواهم داد.
کمیل می گوید: من از مکاشفه امام علیه السلام و این که چنین مردی جهنمی خواهد بود و نیز از اشراف او بر فکر و باطن من متحیر و شگفت زده شدم ولی چیزی نگفتم و علم آن را به آینده ای که امام گفته بود واگذار کردم و به همراه حضرت عبور کردیم و گذشتیم و به منزل رسیدیم. مدتی از این ماجرا گذشت تا قضیه خوارج نهروان پیش آمد و حضرت با آنها جنگید.
کمیل می گوید: در همان لحظاتی که علی علیه السلام می جنگید و شمشیر می زد ناگهان به من نگاهی انداخت و در حالی که شمشیرش از کشته های نهروانیان رنگین بود، سر شمشیر خود را بر روی سر یکی از کشته های خوارج نهروان گذاشت، و به من فرمود: ای کمیل، این سر همان شخصی است که نزدیک نیمه آن شب آیه کریمه «امن هو قانت اناء اللیل» را قرایت می کرد و حال دلنشین او تو را به اعجاب واداشته بود. کمیل از فرط خوش حالی خود را روی دست و پای حضرت انداخت و پاهای امام را بوسید و از خداوند طلب مغفرت و پوزش کرد.(۲).
*****
زمر ۳۹، آیه ۹ «آیا چنین کسی با ارزش است یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است».
مستدرک سفینه البحار، ج ۹، ص ۱۸۶، ماده کمل.
طاهره وحیدیان
11-07-2011, 07:07 AM
http://www.upsara.com/images/ckjrrzh77060yf4wdy3b.jpg
شبی در صحرا
کمیل می گوید: شبی(۱) امیرالمومنین علیه السلام دست مرا گرفت و با خود به صحرا برد، چون به بیرون شهر رسید، نخست آهی بلند کشید مانند آه کشیدن اندوه رسیده، سپس خطاب به من فرمود:
یا کُمِیل، اِنَّ هذِهِ القُلُوبُ اَوعِیَّه فَخَیرَها اَوعاها فَاحفَظ عَنّی ما اَقُولُ لَکَ؛
ای کمیل، این دل ها خزانه ها و ظرف هایی است که بهترین آن، فراگیرنده ترین آنهاست (که ظرفیت بیشتری برای نگهداری علم و دانش داشته باشند) بنابراین آنچه را به تو می گویم از من به خاطر بسپار.
سپس امیر مومنان چون استادی زبردست که از روحیات مردم آگاهی کامل دارد، مردم را این گونه تقسیم کرد و فرمود:
اَلنّاسُ ثَلاثَه: عالِمٌ رَبّانّیٌ وَ مُتِعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ النَّجاهٍ، وَ هِمَجُ رُعاعٍ، اَتباعِ کُلِّ ناعِقٍ، یَمیلوُنَ مَعَ کُلُّ رِیحٍ، لَم یَستَضیِیوُا بِنُورٍ العِلم، وَ لَم یَلجاوُا اِلی رُکنٍ وَثیِقٍ؛
مردم سه دسته اند: دانای خداشناس، طالب علم و دانش جویی که در راه رستگاری کوشاست و سوم افراد نادان و بی سروپایی که چون پشه اند و از هر صدایی پیروی کرده و با هر بادی حرکت می کنند. همان هایی که از نور علم بهره ای نبرده و به ستون محکمی تکیه نزده اند.
آن گاه امام علیه السلام به تفاوت میان علم و مال پرداخت و درباره ثمرات علم و نیز علم خود و انواع جویندگان علم و… اشاره فرمود.(۲).
*****
در تاریخ نامی از شب و روز نیامده، ولی به نظر می رسد این تعالیم روحانی و معنوی در تاریکی شب صورت گرفته است.
عقد الفرید، ج ۲، ص ۲۱۲؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷ و در ترجمه عبارات از شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۳۴۸ – ۳۵۲٫
طاهره وحیدیان
11-07-2011, 07:10 AM
http://www.upsara.com/images/brmh6fo0xfzhfvxmipxp.jpg
نصایح امام به کمیل
ای کمیل، خاندانت را سفارش کن که شبانگاه در پی مکارم و اخلاق پسندیده روند، و در دل شب در رفع حاجت حاجتمندانی که خود خفته اند، بکوشند، به خدایی سوگند که شنوایی او همه بانگ ها را فرا می گیرد، سوگند که هیچ کس دلی را شاد نمی کند مگر این که خداوند برای او از آن شادی لطفی آفریند و چون برای او گرفتاری پیش آید، آن لطف همانند آبی که در سراشیبی حرکت می کند به سوی آن سرازیر می شود تا آن گرفتاری را از او دور سازد؛ همان گونه که شتران بیگانه را از آبشخور دور سازند.(۱).
*****
نهج البلاغه، کلمات قصار ۲۵۷٫
طاهره وحیدیان
11-07-2011, 07:17 AM
http://www.upsara.com/images/9y6xhbb2q15ipqxihfaj.jpg
: شهادت کمیل به دست حجّاج
وقتی که حجاج تصمیم به کشتن کمیل گرفت، کمیل فرار کرد، اما برای در امان ماندن قبیله و خویشاوندانش خود را تسلیم نمود، همین که حجاج چشمش به او افتاد، گفت: من آرزو داشتم تو را دستگیر می کردم تا بهانه ای برای کشتنت داشته باشم.
کمیل گفت: ای حجاج، صدایت را برای من بلند نکن، و بنای خانه ات را منهدم مساز، به خدا سوگند از عمر من چیزی باقی نمانده است جز به مقدار باقی مانده غبار. پس در مورد من هر چه می خواهی بکن که وعده دیدار ما پیشگاه خداوند است و بعد از کشتن هم حسابی در کار است. و البته، ای حجاج، این را بدان که امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام هم به من خبر داده است که تو قاتل من خواهی بود!
حجاج گفت:پس در این صورت حجت بر تو تمام است (و حق توست که کشته شوی) و من تو را به قتل خواهم رساند.
کمیل گفت: در صورتی حجت بر من تمام خواهد بود که قضاوت به دست تو باشد.
حجاج گفت: آری، قضاوت به دست من است، مگر نه این که تو از قاتلان عثمان بن عفان بودی؟ سپس دستور داد سر آن پیرمرد مظلوم را از بدن جدا کردند و همان گونه که مولایش علی علیه السلام به او خبر داده بود، به شهادت رسید و به مولایش امیرالمومنین علی علیه السلام پیوست. و پیکر مطهرش در نجف اشرف در محلی به نام «ثویه» (که امروز مزار شیعیان حضرت علی علیه السلام است) به خاک سپردند.(۱).
قول صحیح شهادت آن عزیز مظلوم، در سال ۸۳ هجری و قاتل او ابو جهم بن کنانه کلبی بوده است.(۲).
*****
ارشاد مفید، ج ۱، ص ۳۲۷؛ تاریخ طبری، ج ۶، ص ۳۶۵؛ تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۵۸۹؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۴۲٫
تاریخ طبری، ج ۶، ص
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.