۲۱ – سؤ ال از ثواب صلوات در خواب
در دارالسلام محدث نورى رحمه الله علیه مى فرماید:
در خواب دیدم گویا سوار بر اسب با جمعیت بسیارى از بالاى کوه بلندى پایین مى آییم ، ناگهان متوجه شدم که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) – سواره در پیش روى ماست و ما پشت سر آن حضرت – (صلى الله علیه و آله و سلم ) – حرکت مى کنیم و بین ما و آن بزرگوار- (صلى الله علیه و آله و سلم ) – اندکى فاصله هست ، و کسى با آن حضرت – (صلى الله علیه و آله و سلم ) – نیست .
در این موقع از اسب پیاده شده و از جمعیت جلو افتادم خود را به آن حضرت رساندم ، مهار اسبش را گرفتم و بر او سلام نمودم ، و عرضه داشتم : ثواب کسى که بگوید – و یکى از اذکار معروف از تهلیل (۱۵) و حولقه (۱۶) و صلوات را بیان داشتم که پس از بیدارى آن را فراموش کردم – چیست ؟
رسول خدا – (صلى الله علیه و آله و سلم ) – با تبسم به من توجه نمود و فرمود: ((درباره چه کسى ؟))
دریافتم که مقصود آن حضرت – (صلى الله علیه و آله و سلم ) این است که ثواب براى هر گوینده اى نیست . عرضه داشتم : کسى که ایمان به خدا و شما و – ائمه (علیهم السلام ) – داشته باشد.
فرمود: خداوند به او پنج گنج عطا مى کند. معدن کبریت که از آن طلا بیرون مى آید، و دوم معدن یاقوت ، و آن گاه بقیه را مشابه آن دو بیان فرمود.))
و من ترتیب آنها را فراموش کردم و آنگاه سکوتى کرد و در حالى که ما پشت سر آن حضرت – (صلى الله علیه و آله و سلم ) – حرکت مى کردیم دوباره به من نگاه کرد و با تبسم فرمود: ((اما معدن اول منم . و باقى معادن را به سایر پنج تن آل عبا تاءویل نمود.))
در این موقع چنان سرور و خوشحالى به من دست داد که جز خدا کسى نمى داند، تا این که به پایین رسیدیم و آن گاه آن حضرت – (صلى الله علیه و آله و سلم ) – از کوه دیگرى بالا رفت و من همراه جمعیت بازگشتم . و پس از یک ماه خداوند زیارت خانه اش و زیارت قبر پیامبرش – (صلى الله علیه و آله و سلم ) – را نصیب من فرمود.