چقدر ماچ ميكنه منو! آب شدم!
حسين قدياني در وبلاگ قطعه 26 نوشت:
هر چقدر شيرينزبانيهاي آرميتاي كوچك قشنگ است، اما سكوت عليرضاي كودك دل آدم را كباب ميكند. دختربچه و پسربچهاي چه خوب پيامبر خون شهداي هستهاي شدهاند؛ يكي برون ميريزد و ديگري در درون، مشغول عشق بازي است. كاري كه روشنفكران ما از انجامش عاجزند، عليرضا و آرميتا به راحتي آب خوردن انجام ميدهند. هدايت دل مردم كاري ندارد، كافي است معصوميت يك بچه شهيد را داشته باشي. اين روزها به جامعه خط ميدهد آرميتا و عليرضا بينياز به سخن، با چشمانشان معلمي ميكنند. اين هر دو براي ملت، كلاس گذاشتهاند.
جمهوري اسلامي پيشرفت كرده.اينك رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله نيست. مگر آرميتا و عليرضا همهاش چند سال دارند؟! «سنت شهادت» همين است، حتي به «صنعت هستهاي» نيز روح ميدهد. اصلا مهم نيست «فردو» كجاست. مهم اين است كه آرميتا به خامنهاي ميگويد «حضرت آقا». اگر آرميتا دارد فيلم بازي ميكند، پس چرا به او اسكار نميدهند؟! بازيگر سينما خودش را گريم ميكند، اما آرميتا دست به موهايش نميزند. براي بازيگر سينما فيلمنامه مينويسند، اما آرميتا از روي وصيتنامه پدرش، با دل مخاطب بازي ميكند. به بازيگر سينما پول ميدهند، اما آرميتا بادامزمينيهايش را هم ميدهد «آقا». بازيگر سينما سياسي نيست، اما قهرمان قصه ما به شدت اهل سياست است و در دو گانه بيت رهبري و كاخ سفيد، زيلوي حسينيه امام خميني را با دنيايي عوض نميكند.