اما من قلبم را سالم نگه می دارم و از نگاههای آلوده ی دیگران جز بیماری دلها، و تهی بودنشان از تربیت مطلوب ،چیز دیگری نمی فهمم .
من علی رغم تو، از روزی که دست به دست تو دادم، فکر جستجو و انتخاب دیگری را از سر بیرون کردم. البته من هم در ازدواجم، همه ی آنچه را که می خواستم به دست نیاوردم اما به آنچه خدا به من داده قانع می مانم تا حکمت و مصلحت آن را روزی بدانم.
من ایمان دارم که اگر به یک نفر دل ببندی و بخواهی با او همراه شوی و به اوج برسی حتما خواهی توانست و همان او، برای تو بهترین خواهد شد .اما چشمهای منتظر تو تمام فرصتهای با تو بودن را از من ربوده است .به راستی با این نگاههای بی هویت چه چیزی را و به چه قیمتی می خواهی به دست آوری؟ لاجرم که بیابی تازه خواهی فهمید که” آن “چیزی نخواهد بود جز فرصتی برای نابود شدن و نابود کردن!
همسری که قرار است تکیه گاه من باشی! می دانی نگرانی من از چیست ؟نگرانی من از داشتن ماهواره و اینترنت ،و از محیط کاری تو نیست .از خلاء قلب توست